responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : چكيده انديشه‌ها ( فارسي ) نویسنده : الدكتور محمد التيجاني    جلد : 1  صفحه : 133


گوشه اى از كارهايش از اين قرار است .
- درباره قرآن كريم مىگويد : " رجز خوانى عرب است " [1] .
- " عبد الملك بن مروان " را از پيامبر ( صلى الله عليه وآله ) بالاتر مىداند و مىگويد :
" هلاك شوند ، كه برگيرد چوبها و استخوانهاى پوسيده مىگردند ، چرا بر قصر أمير المؤمنين " عبد الملك " نمىگردند ؟ !
مگر نمىدانند كه خليفه انسان از پيامبرش برتر است ؟ ! ! ! " [2] .
- " ابن قتيبه " مىگويد : " حجاج " در يك روز هفتاد و چند هزار نفر را كشت تا آنجا كه خون از در مسجد تا كوچه روان شد " [3] .



[1] مستدرك " حاكم نيشابورى " ، كتاب معرفة الصحابة ، ج 3 ، ص 556 ، تاريخ مدينة دمشق ، " ابن عساكر " ، ج 12 ، ص 159 و 160 و 162 .
[2] النصائح الكافيه لمن يتولى " معاوية " ، " محمد بن عقيل " ، ص 106 .
[3] وى در الامامة والسياسة ، ج 2 ، ص 6 - 25 مىگويد : - " حجاج " به همراه شش هزار تن كه دو هزار شان جنگجوى شامى بودند به سوى " عراق " به راه افتاده نزديك ظهر جمعه به بصره رسيد ، قبل از ورود به آنان فرمان داد كه بر سر هر يك از درهاى مسجد - كه جمعا هجده در داشت - صد جنگجو در حالى كه شمشيرشان را زير لباس پنهان كرده بايستند ، به محض شنيدن سر و صدا و درگيرى از داخل ، نگذارند كسى از در مسجد بيرون رود مگر اينكه سرش بر زمين بيفتد ، اينها آمدند و پشت درها به بهانه انتظار نماز جمعه نشستند . " حجاج " با دويست جنگجوى ديگر - كه آنها نيز شمشيرها را پنهان داشتند - وارد مسجد شده به آنها گفت : من در سخنرانى خود با اين مردم گفتگو مىكنم ، آنها بر من سنگريزه پرتاب مىنمايند ، همين كه ديديد عمامه ام را بر زانويم نهادم شمشيرهايتان را برگيريد و از خدا يارى بطلبيد و مقاومت نمائيد كه خداوند صابران را دوست دارد . " حجاج " وارد مسجد شد ، وقت نماز رسيد ، بالاى منبر رفت وگفت : - . . . به شما خبر بدهم كه أمير المؤمنين " عبد الملك " به هنگام اعزامم مرا با دو شمشير مسلح ساخت ، يكى شمشير رحمت ، و ديگرى شمشير عذاب و نقمت ، شمشير رحمت در بين راه از كفم افتاد ، ولى شمشير عذاب و نقمت اين است . . . مردم شروع به سنگسارش كردند ، همين كه بلوا بالا گرفت عمامه از سر برداشته بر زانويش نهاد ، ناگهان شمشيرها بودند كه گردنها را قطع مىكردند ، نگهبانان درها كه صداى درگيرى داخل مسجد را شنيدند ، و ديدند كه مردم پا به فرار مىگذارند با شمشيرهايشان را آنها استقبال كردند ، مردم هم به داخل مسجد بازگشتند ، حتى يك نفر را هم نگذاشتند زنده بيرون برود . در نتيجه اين درگيرى هفتاد و چند هزار نفر از آنها كشته شدند تا جائى كه خونها تا در مسجد و بازارها جارى شد " .

133

نام کتاب : چكيده انديشه‌ها ( فارسي ) نویسنده : الدكتور محمد التيجاني    جلد : 1  صفحه : 133
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست