وارده از ناحية مقدسه معصومين - صلوات اللَّه عليهم أجمعين .
7 - بحث مستوفى در شناخت لغات وألفاظ ومفردات .
أو بعضا ، در اين زمينه مطالبى را گوشزد مىكند كه نشان دهنده صاحب نظر بودن او در واژه شناسى ومشى او در آنست ، مثل : عدم تغيير معنى كلمه جامد ، با بهم ريختن حروف آن .
8 - نقل روايات وارده در ذيل آيات .
أو بيشترين استفاده را در بحثهاى أدبي خود از أنوار التنزيل بيضاوى مىكند وسپس از تفاسير ديگرى مانند كشاف ومجمع البيان . ولى او در اين استفاده ، به نقل تنها قناعت نكرده ، بلكه آنها را بسط وتفصيل داده ويا تكميل وپختهتر مىكند . وبعضا نيز نظرات آنها را نپذيرفته ودست به نقد آنها مىزند .
وديگر اينكه ، مفسر - بعضا - جهت تكميل مطالب خود نقلي از أقوال صوفيه مىكند ، اما با عباراتى كه دائر بر اعتقاد او به بطلان آنهاست ، از آنها مىگذرد .
گويا كه بطلان اعتقادات آنان را واضحتر از آن مىداند كه نيازى به بررسى داشته باشد . ولى با اين همه ، او أقوالي را از « بعضي فضلاء » - به تعبير خودش - نقل مىكند كه در آن ذوق عرفا في اصطلاحى ، بروشنى پيداست .
ودر قسمت نقل روايات ، حق همانست كه صاحب روضات وصاحب الذريعة فرمودهاند : آنچه كه در تفسير نور الثقلين آمده ، در اين تفسير نيز هست ، باضافه أسانيد آن روايات . ودر ضمن در نور الثقلين از تفاسيرى مانند شرح الآيات الباهرة ، نقل نشده ، ولى مفسر ما اين استفاده را از آن تفسير برده است .
ظن قوى نگارنده بر آنست كه مفسر بعد از إتمام ربع أول تفسير خود ، آنرا عمدتا با استفاده از تفسير نور الثقلين وتفسير تأويل الآيات الباهرة تكميل كرده است . بر اين معنا ، نسخ موجود از تفسير ، كه در تصحيح آن مورد استفاده بوده