تواند بود كه از براى جنس باشد و شامل ابليس و جميع شياطين و يا براى عهد و مراد از آن ابليس كه رأس الشياطين است باشد و بدانكه نزد بعضى شيطان بر وزن فعلان است مأخوذ از شاط يشيط بمعنى بطل يعنى ديوى باطل و مخالف حق و اكثر بر آنند كه بر وزن فيعال است بمعنى بعيد كما يقال ( شطنت الدار اذا بعدت و اشطنه اذا ابعده ) و اين قول اصح است و يؤيده قول الشاعر :
( ايما شاء عصاه عكاه ثم يلقى فى السجن و الاغلال ) پس معنى آنست كه ديوى دور مانده از رحمت يا از انواع خير ( لرحيم ) مرجوم و رانده شد از رياض جنت بتير لعنت يا مطرود از طبقات سماوات بشهب ثاقبه كه آن ستاره هاى ريزانند و درخشان چه هر شيطان هر گاه قصد آسمان مىكند بجهة استماع كلام فرشتگان ستاره ها بر او ريزان ميشوند و او را از آن منع ميكنند و ببايد دانست كه لفظ اللَّه چون كه مستجمع جميع صفات كماليه است بخلاف اسامى و صفات ديگر پس اينكه او مستعاذ به واقع شود نه غير آن از بواقى اسماء و صفات حسنات دلالتى تمام دارد بر آنكه شيطان عدو غالبست و دفع شر او به هيچ وجه ممكن نيست مگر باستعاذه نه به كسى كه غالب مطلق باشد و حكمت در عدول از باللَّه اعوذ باعوذ باللَّه با آنكه اول مفيد حصر است اهتمام است بذكر تعوذ چنان كه در اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ كه عدم تقديم بسمله بسبب اهتمام قراءة قرآنست و عدول از فعل ماضى كه ( عذت ) است بفعل مضارع كه اعوذ است بجهة اعتبار تجدد است و استمرار و نيز بدانكه اعوذ اگر چه خبر است اما بمعنى دعا است و در اين تقدير است كه ( اللهم اعذونى ) و نكته در عدول از انشا بخبر آنست كه تا بنده اظهار فعلى كند كه مقدور ويست و در گفتار لفظ اعوذ با خداى خود چنين مناجات كند كه بار خدايا من با وجود قصور و فتور بشرية از عهدهء عبوديت بيرون آمدم و گفتم ( اعوذ باللَّه ) تو با وجود جود و نهايت كرم و غاية فضل و رحمت سزاوارترى كه بعهد ربوبية وفا كنى و بگويى ( اعيذك من الشيطان الرجيم ) و مخفى نيست كه استعاذه سبب فوز و فلاح است و موجب انجاح مرام و واسطهء رفع درجات و قرب مرتبه نزد قاضى الحاجات و لهذا جميع انبياء بوسيلهء استعاذه بمقام قرب و نجاح رسيدهاند و بر همهء كفار غالب گشتهاند چنان كه نوح نجى على نبينا و عليه السّلام وقتى كه گفت رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِه عِلْمٌ حق تعالى خلعت سلامت و بركت در او پوشانيد و فرمود يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَبَرَكاتٍ عَلَيْكَ و ابراهيم خليل در وقتى كه نمرود او را در آتش ميانداخت استعاذه نمود بر اين وجه كه ( اعوذ باللَّه خلقنى فهدانى من شر ما عصاه فآذانى ) حق تعالى به آتش امر فرمود كه يا نارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ و او را بمرتبهء خلت رسانيد كه وَاتَّخَذَ اللَّه إِبْراهِيمَ خَلِيلًا و يوسف صديق عليه السّلام فرمود كه مَعاذَ اللَّه إِنَّه رَبِّي مرتبه عصمت و ملكت