* ( بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ) * < شعر > تا جهان بود ، از سر آدم فراز كس نبود از راه دانش بي نياز مردمان بخرد اندر هر زمان راه دانش را بهر گونه زبان گرد كردند و گرامي داشتند تا بسنگ اندر همي بنگاشتند دانش اندر دل چراغ روشنست وز همه بد بر تن تو جوشنست [1] < / شعر > كتاب كليله و دمنه از جملهء آن مجموعه هاى دانش و حكمتست كه مردمان خردمند قديم گرد آوردند و « بهر گونه زبان » نبشتند و از براى فرزندان خويش بميراث گذاشتند و در أعصار و قرون و متمادي گرامي ميداشتند ، ميخواندند و از آن حكمت عملي و آداب زندگي و زبان ميآموختند .
أصل كتاب بهندي بود بنام پنچه تنتره Panchatantra ، در پنج باب فراهم آمده [2] ؛