responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6913


اين سال درگذشته بود ، خصيبى از كنيز و دختر وى مال مىخواست . آنها را به نزد خويش بداشت و با آنها سختى كرد ، اما چندان مالى به نزد آنها نيافت زيرا كه نصر مردى بود با امانت درست كه با مردم نكوييها كرده بود و بر آنها منتها داشت .
در اين سال مقتدر به وزير خويش ابن خصيب دستور داد كه ابن ابى الساج را از جبل براى نبرد قرمطى بيارد كه او را خواست كه به آهنگ مدينه السلام روان شد . اما ورود وى به بغداد بر نصر حاجب و نازوك و شفيع مقتدرى و هارون ، پسر غريب دايى ، و ديگر غلامان گران بود . مونس به دو نوشت به واسط رود و آنجا بباشد و غزاى وى با قرمطيان از آنجا باشد . ابن ابى الساج به واسط رفت ، اما رفتن وى سوى قرمطى تأخير شد و حركت كردنش به جانب رى سر نگرفت ، به سبب شرطها كه نهاده بود و مالها كه مىخواست كه مال به نهايت كمياب بود ، شرايط وى پذيرفته نشد و اين موجب توقف وى شد .
در اين سال مادر مقتدر دبيرى گرفت كه به كار املاك و لوازم وى قيام كند .
وقتى ديد كه خصيبى به كار وزارت و نظر در امور مملكت مشغول است به ثمل پيشكار گفت : « دبيرى براى من بجوى كه جاى وى را بگيرد و به محل وى نشيند . » كه عبد الرحمن ابن محمد را براى وى گرفت . وى به خانهء خويشتن نشسته بود و به ملكى از آن خويش بس كرده بود وى را از خانه اش درآوردند كه دبير مادر مقتدر شد و كارهاى او را عهده كرد . مردى با كفايت بود ، پدرش يكى از مشايخ دبيران بود و از جملهء آنها كه به علم پرداخته بودند . كار وى بر خصيبى وزير گران آمد و آرزو كرد كه وزارت را عهده نكرده بود تا از خدمت مادر خليفه جدا شود كه براى وى از خليفه سودمندتر بوده بود . همچنان كه مالها كه خصيبى با آن تقرب مىجست و به سبب آن با مردم سختى مىكرد كاستى مىگرفت كار وى رو به سستى مىرفت .

6913

نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6913
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست