responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6806


« و با مردم نكو گوى .
« باشد كه آنكه صبحگاهان « تهنيت مىشنود « شبانگاه معزول باشد .
« آنكه فرمانش مطاع است « زشت باشد كه نرمى نكند « مردم را چنان كن كه « آرزوى روزگار ترا داشته باشند . » از جمله شناعتها كه حسين بن حمدان از عباس مىگفت اين بود كه روزى به نزد وى نوشيده بود و چون حسين مست شد عباس انگشتر وى را از انگشتش در آورد و همراه يكى از غلامان خويش به نزد كنيزش فرستاد و به دو گفت : « مولايت مىگويد كه وزير راغب شنيدن آواز تو است ، هم اكنون حاضر شو و تأخير مكن ، اينك انگشتر من كه به نزد تو نشانه است . » حسين گويد : و چنان بودم كه بيم داشتم چيزى از اين باب از وى سر زند كه از وى پيامها رسيده بود كه دانسته بودم و نامه هايى به خط وى به عنوان كنيزم ديده بودم و كنيز را محفوظ داشته بودم و بر حذرش داشته بودم كه به گفتهء آن غلام گوش نداده بود و از او نپذيرفته بود .
و چنان بود كه حسين قسم مؤكد ياد مىكرد كه شنيده بود كه عباس كفر مىگفت و در حق پيمبر ، صلى الله عليه و سلم ، سبك مىگفت ، از جمله اينكه ضمن سختى گفته بود :
« مزدور خديجه بود ، سپس آنچه ديدى از وى سر زد . » گويد : از آن وقت به كشتن وى اعتقاد يافتم و ديگر سرداران نيز دربارهء وى چنين اعتقادى داشتند و دلها بر دشمنى وى اتفاق كرد . در اين هنگام قوم بر او جستند و او را بكشتند ، كسى كه كشتن وى را عهده كرد بدر عجمى بود و حسين بن حمدان و

6806

نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6806
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست