بيعت مقتدر گروهى را آورده بود كه مىخواسته بودند زندان دمشق را بشكافند و در آنجا فتنه اى به پا كنند ، كه آنها را بر شتران نشانيدند و بگردانيدند . بسيارى از خدمه را نيز خلعت داد هر كس از آنها كارى داشت خلعت براى باقى نهادن و بر كارش بودى و هر كه كارى نداشت خلعت براى حرمت كردن وى بود .
مقتدر رسوم خلافت را به ترتيبى كه بوده بود از گشادگى در غذا و نوشيدنى و روان داشتن مقرريها باز برد ، ميان بنى هاشم پانزده هزار دينار پخش كرد ، و مقرريشان را بيفزود ، رسم پخش قربان را بر سرداران و عاملان و ديوانداران و قاضيان و نديمان باز آورد و به روز ترويه و روز عرفه سى هزار گاو و گوسفند و هزار شتر بر آنها پخش كرد . دستور داد تا هر كه را به زندان است و مدعى ندارد و حقى از خداى عز و جل بر او نيست رها كنند ، از آن پس كه محمد بن يوسف قاضى كارشان را رسيدگى كرده باشد . به دو خبر دادند كه دكانها و مستغلها كه مكتفى در عرصهء باب الطاق بنا كرده بود ناتوانگران را زيان زده كه بى اجرت براى تجارت خويش در آنجا مىنشسته بودند .
كه عرصه هايى گشاده بود ، از درآمد آن پرسيد ، گفتند : « هر ماه هزار دينار درآمد دارد . » گفت : « اين مقدار در قبال صلاح مسلمانان و جلب دعاى خيرشان چه اهميت دارد . » و دستور داد كه آن را ويران كنند و به ترتيبى كه بوده بود باز برند .
از بنى عباس هيچكس به خلافت نرسيد كه كمسالتر از مقتدر باشد ، كارها را به دست گرفت و آن را به راه برد و كار خاص و عام را به صلاح برد و محبوب آنها شد . اگر بسيارى كارها را به او تحميل نمىكردند مردم با خلافت وى در معاشى مرفه بودند ، اما مادرش و ديگر اطرافيانش بسيارى كارهاى وى را تباه مىكردند . . .
آنگاه سال دويست و نود و ششم در آمد .
. . .

6804