نامشان را با تو گفته‌اند و كسانى كه پيرو منظور آنها شده‌اند بكوشى ، هر كس از آنها از ولايتى بر كنار شده ولايتدارش كنى ، هر كه زياده مىخواهد زيادتش دهى ، هر كه هراسان باشد ايمنش كنى و اگر توانى كه آنها را در ولايتها پراكنده كنى ، پراكنده كنى . » نصر مردى خردمند بود ، مطابق راى كسى كه چنين مشورت داده بود كار كرد ، در ولايتدارى بعضى از آن گروه بكوشيد ، يكى را به سواد كوفه فرستاد و ديگرى را به ديار ربيعه .
وقتى كار ميان نصر و مونس به صفا گراييد و نصر ، نظر ثمل پيشكار را كه در مقتدر نفوذ داشت جلب كرد و از كار عبد الله بن محمد وزير آن چيزها فاش شد كه شد ، دربارهء عزل وى سخن آوردند و دربارهء كسى كه به جاى وى شايستهء وزارت باشد مشورت كردند . راى ثمل با احمد خصيبى بود كه براى مادر مقتدر دبيرى مىكرده بود ، نصر نيز با وى در اين باره كمك كرد تا كارش تمام شد و مقتدر دربارهء او مصمم شد .
سخن از گرفتن خاقانى وزير و تصدى احمد خصيبى عبد الله بن محمد خاقانى وزير ، يازده روز رفته از ماه رمضان دستگير شد و در منزلش كس بر او گماشتند . تصدى وى هيجده ماه بوده بود . در اين روز ابو العباس احمد بن عبيد الله خصيبى خلعت وزارت گرفت و به منزل خويش در قنطرة الانصار رفت . روز بعد ، صبحگاه در خانهء سليمان بن وهب در مشرعة الصخر نشست مردم از او بيمناك شدند از منزلتى كه به سبب وزارت خليفه يافته بود و وضعى كه در خدمت بانو داشته بود و دبيرى او مىكرده بود ( 110 و توجهى كه ثمل پيشكار نسبت به دو داشت .
همه نكبتزدگان اصحاب خاقانى و ابن فرات از او هراسان بودند و از مال آنها

6911