responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5801


تنگ كه به مقدار سه ذراع در دو ذراع بود كه سه روز آنجا بود ، سپس او را به جايى گشاده تر از آن بردند و غذا براى او معين كردند و گروهى را به دو گماشتند كه حفاظتش كنند . اما چون شب فطر رسيد و مردم به عيد و تهنيت گويى مشغول شدند براى برون - شدن تدبير كرد .
گويند : محمد شبانه از زندان گريخت ، از روزنى كه بالاى اطاق بود و نور از آن به درون مىشد طنابى براى وى آويختند . صبحگاهان كه غذاى براى ناشتا بردند او را نيافتند .
گويند : براى كسى كه او را بنمايد يكصد هزار معين شد و اين را بانگ زدند اما خبرى از او به دست نيامد .
در اين سال ، اسحاق بن ابراهيم از جبل به بغداد آمد به روز يك شنبه يازده روز رفته از جمادى الاولى . اسيران و امان يافتگان خرميان نيز به همراه وى بودند .
گويند كه اسحاق بن ابراهيم در پيكارى كه با آنها داشته بود ، بيرون از زنان و كودكان نزديك يكصد هزار كس را كشته بود .
در اين سال ، در ماه جمادى الاخر ، معتصم ، عجيف بن عنبسه را براى پيكار قوم زط فرستاد كه در راه بصره تباهى كرده بودند و راه را بريده بودند و غلات را از خرمنها به كسكر و ديگر جاهاى مجاور آن از ولايت بصره برده بودند و راه را نا امن كرده بودند . در هر يك از مراكز بريد اسبان نهاده شد كه با خبرها بتازند و چنان بود كه خبر از نزد عجيف برون مىشد و همان روز به نزد معتصم مىرسيد ، آنكه از جانب معتصم عهده دار مخارج عجيف بود ، محمد بن منصور بود و نيز ابراهيم بن بخترى .
راوى گويد : وقتى عجيف به واسط رسيد ، در دهكده اى زير واسط به نام صافيه يا پنجهزار كس اردو زد ، خود عجيف سوى نهرى رفت كه از دجله مىآمد به نام بردودا ، و همچنان آنجا ببود تا آن را بست .

5801

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5801
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست