responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5748


خويشتن دور كرد و فاصله داد . آنگاه از امير مؤمنان بخشش خواست كه از خطاى وى درگذشت و جبل و آذربيجان و ولايت ارمينيه و پيكار دشمنان خدا ، خرميان ، را به دو سپرد به شرط آنكه بدانچه از او سر زده بود باز نگردد ، اما بازگشت ، بيشتر از آنچه بوده بود و دينار و درم را بر عمل به خاطر خداى و دين وى مقدم داشت و روش بد پيش گرفت و با رعيت ستم كرد و خونهاى ناروا ريخت . امير مؤمنان عجيف بن - عنبسه را سوى او فرستاد كه به كار وى پردازد و از او بخواهد كه اعمال خويش را جبران كند اما به عجيف تاخت و مىخواست او را بكشد . خدا عجيف را به سبب نيت درست وى در اطاعت امير مؤمنان نيرو داد كه وى را از خويشتن براند ، اگر آنچه دربارهء عجيف مىخواست كرد انجام مىشد جبران ناپذير بود و نابخشودنى ، ولى خدا وقتى چيزى را بخواهد انجام پذيرد . و چون امير مؤمنان حكم خداى را بر على ابن هشام روان كرد چنين ديد كه باقيماندگان وى را به گناهش نگيرد و بگفت تا فرزند و عيال وى و پيوستگان و وابستگانشان را ، همان مقررى دهند كه در زندگانى وى مىداده بودند . اگر نبود كه على بن هشام دربارهء عجيف قصد گناه عظيم داشته بود در شمار كسانى از سپاهيان خويش مىبود كه مخالفت كرده‌اند و خيانت آورده‌اند چون عيسى بن منصور و امثال وى . و السلام . » در اين سال مأمون وارد سرزمين روم شد و يكصد روز مقابل لؤلؤه بماند آنگاه از آنجا برفت و عجيف را به جا گذاشت ، مردم لؤلؤه با وى خدعه كردند و اسيرش گرفتند كه هشت روز در دست آنها اسير بود ، آنگاه رهايش كردند ، پس از آن توفيل سوى لؤلؤه رفت و عجيف را در ميان گرفت ، مأمون سپاه سوى وى فرستاد و توفيل پيش از رسيدنشان برفت و مردم لؤلؤه با امان به نزد عجيف آمدند .
و هم در اين سال توفيل فرمانرواى روم به مأمون نامه نوشت و از او صلح خواست و در نامه خويش از خويشتن آغاز كرد ، نامه را فصل ، وزير توفيل بياورد كه صلح مىخواست و پيشنهاد مبادلهء اسيران كرد ، متن نامه توفيل به مأمون چنين

5748

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 5748
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست