نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5740
در اين سال عبد الله عباسى سالار حج شد . آنگاه سال دويست و سيزدهم در آمد . < فهرس الموضوعات > سخن از خبر حادثاتى كه به سال دويست و سيزدهم بود < / فهرس الموضوعات > سخن از خبر حادثاتى كه به سال دويست و سيزدهم بود از جمله آن بود كه عبد السلام و ابن جليس با قيسيان و يمانيان در مصر خلع كردند و در آن ولايت به پا خاستند . در اين سال طلحة بن طاهر به خراسان درگذشت . و هم در اين سال مأمون برادر خويش ابو اسحاق معتصم را ولايتدار شام و مصر كرد و پسر خويش عباس را نيز ولايتدار جزيره و مرزها و عواصم كرد و بگفت تا به هر يك از آنها و نيز به عبد الله بن طاهر پانصد هزار دينار بدهند . گويند هرگز به يك روز اين همه مال پخش نكرده بود . و هم در اين سال غسان بن عباد را ولايتدار سند كرد . < فهرس الموضوعات > سخن از اينكه چرا مأمون ، غسان ابن عباد را ولايتدار سند كرد ؟ < / فهرس الموضوعات > سخن از اينكه چرا مأمون ، غسان ابن عباد را ولايتدار سند كرد ؟ سبب ، چنان كه به من رسيده ، آن بود كه بشر بن داود با مأمون مخالفت كرد ، خراج را گرفت اما چيزى از آن را به نزد مأمون نفرستاد . گويند : روزى مأمون به ياران خويش گفت : « مرا از غسان بن عباد خبر دهيد كه وى را براى كارى بزرگ در نظر گرفتهام . » و چنان بود كه بسبب كار بشر تصميم گرفته بود او را ولايتدار سند كند . كسانى كه حضور داشتند سخن كردند و در ستايش او بسيار گفتند . مأمون به احمد بن يوسف نگريست كه خاموش بود . به دو گفت : « احمد چه مىگويى ؟ »
5740
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5740