نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5663
اردو زد ، عباس بن موسى هادى را بر سمت شرقى بغداد گماشت و اسحاق بن موسى هادى را بر سمت غربى . ابراهيم شعرى گفت به اين مضمون : « اى خاندان فهر مگر ندانستهايد « كه من بدفاع از شما « در مهلكه ها جانبازى كردهام . » در اين سال مهدى بن علوان حرورى حكميت خاص خداست گفت . قيام وى به بزرگ شاپور بود كه بر چند روستاى آنجا و بر نهر بوق و رازانين تسلط يافت . به قولى خروج مهدى بن علوان به سال دويست و سوم بود در شوال آن سال . ابراهيم بن مهدى ، ابو اسحاق بن رشيد را با جمعى از سرداران از جمله ابو البط و سعيد بن ساجور به مقابله مهدى حرورى فرستاد . چند غلام ترك از آن ابو اسحاق نيز همراه وى بودند . از شبيل صاحب سلبه آوردهاند كه همراه ابو اسحاق بوده بود و نوجوان بود . وقتى با جانفروشان مقابل شدند ، يكى از بدويان با نيزه ابو اسحاق را بزد يك غلام تركش از او دفاع كرد و به دو گفت : اشناس مرا [1] ، يعنى مرا بشناس و از آن روز وى را اشناس نام داد ، وى پدر ابو جعفر اشناس بود . مهدى حرورى هزيمت شد و سوى حولايا رفت . بعضيها گفتهاند ابراهيم ، مطلب را به مقابلهء مهدى دهقان حرورى فرستاد كه سوى او روان شد و چون نزديك وى رسيد يكى از واماندگان حرورى را گرفت به نام اقذى و او را بكشت كه بدويان فراهم آمدند و با وى نبرد كردند و هزيمتش كردند ، تا وارد بغداد كردند . در اين سال برادر ابو السرايا به كوفه تاخت و كسانى بر او فراهم آمدند غسان بن ابو الفرج به مقابلهء او رفت ، در ماه رجب و او را بكشت و سرش را بنزد ابراهيم -