نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5545
« نبرد شنبه و پيكار درب الحجاره « پاره اى از نظارگان را ببريد . « و اين از آن پس بود كه جانبازى كردند « اما غوغاييان ما آنها را با سنگ هلاك كردند . « شور جين به آهنگ كشتار آمد « و گفت مىخواهم امير شما باشم « و هر دزد مشكوك الحالى كه « همه عمر خويش را به سبب دزدى « در زندان به سر كرده بود وى را پذيره شد . « چيزى به روى نبود كه مستورش كند « . . . ش چون مناره به پا خاسته بود . « از مقابل آنها روى بگردانيدند ، « در صورتى كه به روزگاران پيش « در هر هجومى ضربت زدن را نيك مىدانسته بودند . « اينان به نزد ما همانند آنهايند « كه حق همسايه را رعايت نمىكنند « هر كه گمنام بود به سبب نعيم و رونق معاش « به سرورى رسيده « مادرى بد سريرت او را از خانه برون فرستاده ، « كه مادر عيار او غارت مىخواسته . « به كسان ناسزا مىگويد « و او از فحش بىپرده باك ندارد ،
5545
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري جلد : 1 صفحه : 5545