responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 634


هرگز اسب از وى نيكوتر نديده بودند . و خبر به يزدجرد برداشتند . بفرمود كه زين بر نهيد . هر چند كوشيدند كس [ a 115 ] فراز وى نتوانست شدن و هيچكس را دست نداد . مر يزدجرد را بگفتند . خود بيرون آمد و فراز اسب شد و او را بنواخت . اسب خاموش شد تا او را زين و لگام بر نهاد و تنگ بر كشيد . چون خواست كه پاردم بر كشدش و در افگند ، جفته‌اى بزد بر برش و برش بشكست و يزدگرد بيفتاد و بمرد ، و اسب زين و لگام بينداخت و بتاخت ، چنان كه هيچكس او را اندر نيافت ، نديدندش كه كجا شد . و مردمان گفتند : آن فريشته‌اى بود ، خداى بفرستاد تا جور وى از ما برداشت و ما را از وى برهانيد . و از پس او پسرش بنشست بهرام ، و او بهرام گور بود . و آن وقت كه يزدجرد بمرد ، بهرام گور آنجا نبود ، به زمين عرب بود ، آنجا كه او را پرورده بودند . و قصّهء غايبى وى از پس اين بگوييم ، و اين قصّه‌اى عجب است .

634

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 634
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست