responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 256


جدا كرد و گروه تيراندازان را بر همه سپاه مهتر كرد و ايشان را مقدّمهء سپاه كردند تا به وقت حرب ايشان درم بيش ستانند .
و آن مرد آرش نام را بر همه سپاه مهتر كرد و حكم او به همه پادشاهى اندر روان كرد ، و جهان آبادان كرد و نرخها ارزان شد و خلق به آسانى افتاد سى و پنج سال .
پس افراسياب بمرد و ملك به پسرش آمد . [ a 49 ] و سالى چند بر آمد ، و تركان از لب جيحون درگذشتند و كنارهء پادشاهى مضطرب شد و او از آن تافته گشت ، و مهتران سپاه را بخواند و ايشان را پند داد و گفت :
اى مردمان ! نه مردمان اندر جهان شماايد ، جز شما اندر جهان مردم بسياراند و هر كسى كار خويش همى كنند و از جاى خويش همى جنبند ، و شما خفته و آهسته و راحت و آسانى گزيده ، و مردم آنگاه مردم بود كه او را حركت و جنبش بود تا منفعت خويش بداند و بگيرد و دشمن را از خويشتن باز دارد . چون حركت نكند و كارى نكند از شمار مردگان باشد نه از شمار زندگان . و اين سپاه ترك آمد و كنارهء پادشاهى بگرفت و اين از خاموشى ما بود كه با ايشان حرب نكرديم و از ايشان باك نداشتيم و آهنگ ايشان نكرديم ، و شما كاهلى و آسودن پيشه كرديد تا ايشان آهنگ شما كردند . و خداى عزّ و جلّ اين ملك مرا بداد تا من سپاس دارى كنم به نگاه داشتن مملكت و نيكو داشت رعيّت و داد كردن بر خلق و آبادان كردن جهان تا مرا اين عطا افزون كند بدين جهان و ثواب بدان جهان ، نه ناسپاسى كنم و خلق را و پادشاهى را ضايع كنم تا بدين جهان ملك از من باز ستاند و بدان جهان عقوبت كند .
و مرا خداى عزّ و جلّ از اهل بيت ملك آفريد و اين ملك به من داد و من اين ملك را ضايع نكنم ، و فردا همه خلق گرد آييد تا من مقصود خويش بگويم و فرموده بفرمايم .
ايشان همه عذر خواستند و مطاوعت نمودند و بازگشتند .

256

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 256
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست