خبر آن كس كه اوّل آتش پرستيد و آن پسر آدم بود قابيل كه برادر خويش هابيل را بكشت از بهر آن قربان برادرش را كه آتش بخورد ، و چون وقت ادريس آمد هنوز زنده بود و او را چندان فرزندان بودند كه عدد ايشان پيدا نبود و به كوههاى شام اندر بودى با فرزندان . پس چون سخت پير شد ، ابليس پيش او رفت و گفت : دانى كه آتش قربان هابيل را چرا بخورد و آن تو نخورد ؟ گفتا : ندانم . گفتا : زيرا كه هابيل بن آدم آتش پرستيدى ، تو نيز آتشپرست تا از تو خشنود شود و اين ملك زمين كه از تو بشده است باز به تو و فرزندان تو آيد .
قابيل آتش را پرستيد و سجده كرد ، و فرزندان بسيار داشت ، همه را بفرمود تا آتش پرستيدند . و نخستين كسى كه آتش پرستيد او بود ، و آتشخانه بنا كرد [ اندر ] عدن ، و خود با همه فرزندانش اندر آتش پرستيدن بمردند . و يكى فرزند بود او را نامش توبال ، و سخت شادكام ، و لهو و طرب دوست داشتى . ابليس بيامد و او را بياموخت تا او انگور شيره كرد و بخورد و همه فرزندان خويش را از آن بداد و مست گشتند . پس ابليس بيامد و بربط و رودها ساخت و ايشان را بياموخت ، و كار ايشان آن بودى كه آتش پرستيدندى و مىخوردندى و خواهر و دختر هر كدام كه خواستندى به زنى داشتندى .
پس ديگر فرزندان آدم عليه السّلام چون خبر ايشان بشنيدند و لهو و طرب

73