responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 524


خبر مقتل زكريّا عليه السّلام پس چون مريم برفت از بيت المقدّس ، و ايشان آگاه شدند كه عيسى را بردند ، بنى اسرائيل گرد آمدند و زكريّا را گفتند : تو پيغامبر بودى و كافر شدى و با مريم زنا كردى تا او را كودك آمد ، اكنون بترسيدى كه وى مقرّ آيد او را به شام و مصر فرستادى ، و خواستند كه او را بكشند . پس ملك هردوس را آگاه كردند و گفتند : اين را ببايد كشتن . و ملك مر عيسى را همى طلب كرد كه بكشد . چون بگفتند زكريّا او را بجهانيد . بفرمود كه زكريّا را طلب كنيد و بكشيد .
زكريّا از شهر بيرون رفت و روى سوى شام نهاد كه از پس مريم بشود ، و خلق از پس وى سر بيرون نهادند . و به در شهر درختى بود بزرگ ، ميان آن درخت تهى بود .
زكريّا بدان ميان درخت اندر شد . ايشان بر پى او همى آمدند . چون آنجا رسيدند گفتند : ندانيم اكنون كه كجا شد ! پس [ b 97 ] گفتند : به درخت اندر چگونه تواند شدن .
ندانستند كه ميان درخت تهى است . خواستند از آنجا باز گردند ، ابليس خويشتن را آشكار كرد گفت : اين درخت را ببريد . اگر به ميان اين درخت اندر شده است پديد آيد ، و اگر نيست شما را زيان ندارد . همه گفتند : راست گويد . پس ارّه بياوردند و درخت را ببريدند تا خونش بدويد ، آنگاه بدانستند .
محمّد بن جرير گويد : خداى عزّ و جلّ درخت را بفرمود تا به دو نيم شد و زكريّا اندر آن ميان شد ، و ابليس ريشهء رداى زكريّا بگرفت تا بيرون بماند . و چون ايشان

524

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 524
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست