responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 482


خبر ملكان عجم تا به روزگار اسكندر و حديث بهمن خود بگفته‌ايم و او را به لقب اردشير دارا خواندندى و آتش پرستيدى و مغ بود و دين مغى را بزرگ داشت و عنوان نامه ها : من عبد الله و اين خادم الله نبشتى اردشير ارسله لامر عباد الله ، و او را كتب حكمت بود . و او را پسرى بود ساسان نام از زنى نام او اشنود از فرزندان طالوت ملك . پس مادرش گفت : سپاه به سيستان بر و كين پدرت [ اسفنديار ] بخواه . و او بود كه فرامرز را بكشت [ و برادرش را بكشت نام او زوار ، و دستان پدر رستم زنده بود و او را نيز بكشت و ] هماى را به زنى كرد دختر خويش ، و دختر بار گرفت .
و بهمن [ b 90 ] وصيّت كرد كه ملكت از پس من اين هماى را دهيد . پس چون بهمن بمرد ، مردمان ملكت بر هماى نگاه داشتند . پس هماى بزاد پسرى و پنهان داشت ، از بيم آنكه ملكت از وى بشود . و آن پسر را به تابوتى اندر كرد و به آب انداخت و رقعه‌اى بنوشت و به تابوت اندر نهاد با هزار دينار و گفت : هر كسى كه اين پسر يابد بايد كه او را بزرگ كند . و تابوت به دست آسيابانى افتاد و او را همى پرورد تا سالى چند بر آمد .
هماى آگاه شد . آسيابان را بخواند و كودك را بخواست و آسيابان را هديه داد ، و او را همى داشت تا بيست ساله شد . پس يك روز مردمان را بياورد و آن پسر را حاضر كرد و گفت : اين پسر من است و من با اين پسر چنين كردم از بهر مملكت را ،

482

نام کتاب : تاريخ الطبرى ( تاريخنامه طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : محمد بن جرير الطبري    جلد : 1  صفحه : 482
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست