responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي    جلد : 1  صفحه : 72


به سمت فرمانده سپاه با سيف بن ذى يزن و هشتصد مرد آزاد شده بسوى يمن روانه كردند .
چون خط مسير آنان از دريا بود ، هشت كشتى براى عبور آنان فراهم آوردند و در هر كشتى صد تن نشستند و بسوى مقصد روانه شدند . در ميان راه دو كشتى با مردمش غرق گرديد و شش كشتى ديگر بساحل عدن رسيد و ششصد تن مردم كشتى با « وهرز » و سيف بن ذى يزن از كشتى پياده شدند .
پياده شدن لشكر ايرانى با فرمانده خود در خاك يمن چون ايرانيان در خاك يمن قرار گرفتند ، فرمانده ايرانى به سيف بن ذى يزن گفت : چه كمكى ميتوانى انجام دهى ؟
سيف گفت : هر چه از مرد عربى و اسب عربى بخواهى آماده ميكنم و آن گاه خودم از تو جدا نميشوم ( پايم را بپايت مىبندم ) مگر اينكه هر دو شربت مرگ را با هم بچشيم و يا شاهد پيروزى را در آغوش گيريم .
« وهرز » سخن او را پسنديد و گفت : انصاف دادى و سخن براستى گفتى پس از آن سيف بن ذى يزن تا آنجا كه توانست از كسان خود جمع آورى كرد و با فرمانده ايرانى لشكر را مرتب و آماده جنگ كردند .
از آن سوى مسروق فرمانده حبشيان در يمن ، از آمدن ايرانيان و پياده شدن در خاك يمن آگاه شد و لشكر خود را بياراست [1] .
چون دو لشكر در برابر هم قرار گرفتند و چشم مسروق بلشكر ايران افتاد از كمى عدد آنان بطمع افتاد و بفرمانده ايرانى پيغام داد كه : با اين كمى سپاه كه تراست



[1] طبرى در ذكر حوادث و قضاياى تاريخى ، سند خود را منتهى براويان و مورخان مىكند . در داستان كمك خواستن مردم يمن از انوشيروان دو گونه روايت ذكر كرده است كه با هم در مواردى اختلاف دارند . يكى از دو روايت از ابن اسحاق و ديگرى از هشام بن محمد است . آنچه در اين جا ترجمه شد از مجموع دو روايت مىباشد . تا اين قسمت از روايت ابن اسحاق و ازين قسمت ببعد از روايت هشام است . )

72

نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي    جلد : 1  صفحه : 72
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست