نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي جلد : 1 صفحه : 70
إسم الكتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 90)
دربارهء مردم يمن روا داشتند . چون يكسوم هلاك شد برادرش مسروق جانشين او گرديد و در دورهء فرماندهى او ظلم و تعدى حبشيان نسبت بمردم بيچارهء يمن به حد اعلى رسيد . ازينرو سيف بن ذى يزن كه يكى از اشراف و بزرگان يمن بود نزد قيصر روم رفت و ازو يارى خواست و پيشنهاد كرد كه اگر قيصر روم حبشيان را از يمن بيرون كند ، يمن زير فرمان قيصر خواهد آمد و هر فرماندهى را كه بيمن گسيل دارد ، مردم يمن فرمانش را پيروى خواهند كرد . قيصر روم بدرخواست سيف توجهى نكرد و وى نااميد از نزد او بازگشت و پيش نعمان بن منذر كه از جانب خسرو انوشيروان فرماندهء حيره ( عراق ) بود روانه شد و از حبشيان و تجاوز و ستم آنان بمردم بينواى يمن شكايت آغاز كرد . نعمان بن منذر بوى وعده داد هنگامى كه نزد انوشيروان براى گزارش امور حيره برود او را با خود خواهد برد . چون زمان رفتن نعمان بنزد انوشيروان فرا رسيد سيف را با خود برد و او را ببارگاه باشكوه و جلال انوشيروان وارد كرد . انوشيروان بر روى تخت شاهى نشسته بود و تاج بزرگى كه از زر و سيم ساخته شده بود و در آن دانههاى درشت ياقوت و زبرجد و در ميدرخشيد و با زنجيرى زرين از سقف كاخ آويخته بود ، بر روى سر او قرار داشت و چنان با شكوه و هيبت و جلال مينمود كه هر واردى پيش او به خاك مىافتاد . ورود سيف بن ذى يزن ببارگاه انوشيروان سيف بن ذى يزن نيز به خاك افتاد و گفت : شاهنشاها ! زاغان بر كشور ما چيره شدهاند . انوشيروان گفت : كدام زاغان ؟ زاغان حبشه يا زاغان سند ؟ سيف گفت : زاغان حبشه . اينك آمدهام كه شاهنشاه ايران مرا يارى كند و ستمكاران را از كشور من بيرون نمايد و خود بر كشور يمن فرمانروائى فرمايد . انوشيروان گفت : كشور يمن از ايران دور است و خاك آن خير و بركت زياد ندارد و مخصوص گوسفندان و شتران است ما را بدان نيازى نيست و شايسته نميدانم لشكرى از ايرانيان را برنج و مشقت اندازم و بدان سوى گسيل دارم .
70
نام کتاب : احوال وآثار محمد بن جرير طبرى ( فارسي ) نویسنده : علي أكبر شهابي جلد : 1 صفحه : 70