نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 442
هيپىگرى در غرب و تحليل آن به اينكه عكس العملى است در برابر نظام ماشينى و بردگى انسان : جوانى كه درمىيابد كه سرنوشتش اين است كه به هندوچين برود و در گمنامى و در يك جنگ بىهدف كشته شود و جسدش در ميان لجن مردابها بپوسد ترجيح مىدهد كه بر ضد تمام مظاهر اجتماعىاش حتى موضوع سادهء شستشو و پاكيزگى هم به ستيزه برخيزد و چندروزه عمرى را كه تا پايان سرنوشت غم انگيزش باقى مانده آزاد از هر قيد و بند اجتماعى زندگى كند و فقط و فقط به ارضاء خواهشهاى تنش بپردازد . آيا براى آن جوان ، از كار و زندگى و خانواده و تحصيل و همهء لازمه هاى زندگى اجتماعى گسستن و به حشيش و عشق ورزى همگانى و آوازه خوانى ديوانه وار پناه بردن بهتر است يا در جنگلهاى هندوچين سر به نيست شدن ؟ . ماشينيسم و انسان ، بردگى انسان : در جهان غرب مىتوان گفت كه ماشين ، انسان را از خودش و طبيعت و خواست و غريزه اش جدا كرده است و انسانى به وجود آمده است كه با خويشتن خويش « بيگانه » شده است . يك انسان قبيله اى و حتى يك انسان غارنشين با يك انسان ساكن يك شهر صنعتى تفاوت پيدا كرده است . اولى موجودى است آزاد و تابع غريزه ، ميل و خواست تن و روانش ، از آنچه طبيعت فرادست او نهاده بهره مىگيرد و زندگى مىكند ، شادىاش طبيعى است و غمش طبيعى و هرطور كه طبيعت حكم مىكند زندگى مىكند ولى انسان ساكن « شهر ماشين » ، اين انسان بينوا با تمام تنعم و شكوه ظاهرىاش هرچه هست ديگر انسان واقعى نيست و نه انسانى زندگى مىكند . محروميت انسان از مواهب اوليه زندگى : اولين نياز انسان هواست . اين هوا براى انسان شهرنشين ( شهر ماشين ) چون سم كشنده شده است . آبش آلوده ، غذايش با سمهاى حشره كش آميخته است ، صدا و جنجال زندگى او را احاطه كرده است . او اگرچه انسان است ولى در نظام صنعت و در شبكهء سرمايه و پول با يك قطعه ماشين تفاوت ندارد . بردگى انسان : اگر ماشين در خدمت كسب سود است انسان نيز چنين است و همين انسان است كه در فاصلهء بيست سال به خاطر سود و سرمايه دو بار به ميدانهاى جنگ كشانده شده و با خون و آتش يكى از هولناكترين صفحه هاى تاريخ بشر را نوشته است . جنگ و كشتار ، و
442
نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 442