مىكنيم ، ماشينى است حرامزاده . علمى كه پس از تجديد حيات اروپا در چهارصد سال پيش پيدا شد پدر ماشين است و انقلاب صنعتى مادر آن . اين ماشين آنچنان گنده شده ، ابعادى آنچنان درشت و پيچيده پيدا كرده كه خود به خود موجب پيدايش پدران و مادران علمى و صنعتى ديگر مىگردد . و بر گنده تر شدن اين ماشين دهها چيز مختلف اثر داشته است . اهم آنها عبارت است از پيدايش طبقه بورژوازى در غرب و پيدايش استعمار . . . كارخانه ها مواد خامى از هر رنگ و زور و قدرت و كشتى و كشتيبان و دزد دريايى به نام ناوگان دريايى انگليس و فرانسه و امريكا كه سه قاره جهان را چپاول مىكرد در حلق سيرى ناپذير كارخانه هاى انگليس ، آلمان ، فرانسه و امريكا فرو مىريخت و اين كارخانه ها مواد خام را به صورت انواع مختلف مواد مصنوع پس مىانداختند و ماشين چون مدام كار مىكرد ديرى نگذشت كه تمام جهان شرق ( آسيا و افريقا ) مبتلا به يورش عظيم اشياء غربى شد ، يورشى كه از حمله اسكندر و آتيلا و چنگيز به مراتب مصيبت بارتر بود ، چرا كه اگر در حمله مغول كشورهاى مخالف با يورش مثلًا از دم تيغ گذرانده شدند ، اگر تمام سكنه مرو و بلخ و بخارا و نيشابور در چند روز به كلى رخت به جهان باقى كشيدند ولى يورش ماشين آدمها را به جاى خود باقى گذاشت . قيافه هاى هالو ، بزدل ، از شعور خالى شده ، منجمد ، پوچ ، پوك ، به حركت و نگاه خود ادامه دادند ، آدمها ماندند به جاى آنكه آدم به معناى واقعى وجود داشته باشد . اگر در دوران اسكندر مردم بخشى از جهان به اسارت رفتند و به تبعيد گردن نهادند ، در زمان ما مردم شرق دسته دسته به اسارت تلويزيون ، راديو و دهها چيز ديگر از اين قبيل رفتند ، منزل خود نشستند ولى در حال تبعيد و وارد ساختمانى شدند به صورت انسانى بومى ولى پس از ديدن فيلمى از غرب وارد جريان تبعيد شدند .
بانكها ، مؤسساتى كه الگويشان غربى بود ، در سطح عالى در دانشگاهها و در سطح پايين مدارس ابتدائى و حتى از آن پايينتر در تمام روستاها شرقى به غرب تبعيد شد ، از جاى خود ، از سرزمين آباء

187