نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 50
شمس ، تند و گستاخ و بى پروا سخن مىگفت و نوعى خشونت و بلندپروازى در سخن او بود ، كه تحمّل آن براى مريدان مولانا دشوار به نظر مىرسيد . خود او مىگفت : سخنم همه بر وجه كبريا مىآيد . . . پارهاى اوقات در آستانه درگاه مىنشست و تا از مريدان نيازى ( وجه نقد يا غير نقد ) نمىستاند آنها را به محضر مولانا اجازه ورود نمىداد » . ( 1 ) بعد از بيرون آمدن از خلوت ، كار عمده مولوى ( به دستور شمس ) گوش دادن به سخنان شمس و شركت در مجالس سماع ( شعر و موسيقى و رقص صوفيانه ) و تفكّر و پياده كردنِ آموزشها و دستورالعملهاى شمس بود . « اكثر اوقات مولانا در صحبت شمس مىگذشت . مجالس وعظ ترك شده بود . مجالس درس ضايع مانده بود و مريدان جز در مجالس سماع ، كه آن نيز مجالى به صحبت نمىداد ، نمىتوانستند از صحبتِ شيخِ محبوبِ خويش بهرهاى بيابند . امّا مجالس سماع هم در تمام شهر به چشم يك بدعت ناپسند نگريسته مىشد و برپاكردن آن در بين ياران هم با ناخرسندى تلقّى مىگشت » . ( 2 ) از يك سو منزوىكردن مولوى توسّط شمس و جداكردن آمرانه و تحكّم آميز مريدان از وى . از سوى ديگر ، سخنان « تند و گستاخ گونه و گزنده » ( 3 ) شمس كه در حق ديگران روامىداشت ، همچنين مبالغه در خودنگرى و خودستايى و بالاخره برپاكردن حريصانه مجالس سماع و رقص درويشى ( كه در ذائقه بسيارى و حتى مريدان مولوى ناخوشايند بود ) و در يك كلام ، صوفى گرى غليظ به اضافه اخلاق تند ، كم كم بذر ناخشنودى و نارضايتى را در ميان ياران و غير ياران پاشيد و « نه تنها شريعتمداران بلكه صوفيان را نيز ناگهان حيرت زده كرد » . ( 4 )
1 - پله پله تا ملاقات خدا ، ص 125 . 2 - همان كتاب ص 124 . البته سخن مؤلف كه سماع در تمام شهر به عنوان بدعت تلقّى مىشد ظاهراً قابل قبول نيست . زيرا دستهها و طريقههاى مختلف صوفيه ( از افراطى تا معتدل ) و . . . همچنين خانقاههاى زيادى در قونيه وجود داشت و بعيد است كه مجلس سماع ( با همه سابقهاى كه در صوفيه دارد ) در آنجا داير نبوده باشد . 3 - همان 4 - مولانا جلال الدين ص 131 .
50
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 50