نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 48
به نظر مىرسد آن حكايتى كه محور گفتگو را يكى از گفتههاى بايزيد قرار داده بيشتر مقرون به صحت باشد . زيرا شمس خود در مقالات به آن اشاره كرده است . ( 1 ) شمس تبريزى بنا به نقل افلاكى ابتدا از مولوى مىپرسد : پيامبر اسلام ( صلى الله عليه وآله و سلم ) بزرگتر است يا بايزيد ؟ مولوى جواب مىدهد روشن است كه پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) از همه افضل است . سپس شمس مىپرسد : پس چرا پيامبر مىفرمايد : ما عرفناك حق معرفتك « آن چنان كه شايسته تو است ( اى خدا ) تو را نشناختيم » ، و لكن بايزيد مىگويد : سبحانى ما اعظم شأنى « منزّه هستم من ، چه بلند مرتبه هستم » ؟ مولوى با شنيدن اين سخنان ( يا بعد از گفتن جواب ) از هوش مىرود . ( 2 ) به نظر مىرسد اين سؤال و جواب و نظاير آن كه چندان پيچيده و اسرارگونه نيست ، نمىتواند شخصى مانند مولوى را كه مدرسه رفته و درس خوانده و از شمس عالمتر است ، و از طرفى دستى در تصوّف دارد ، منقلب و بى هوش نمايد . احتمال مىرود شمس كه صوفيى كاركشته ، و رياضت گذرانده ، و پيرهاى متعدد ديده است ، از قدرت روحيى ، نظير مرتاضان هندى برخوردار بوده ، و در اين ماجرا ( جدا از سخنانى كه بين آن دو رفته ) ، از اين قدرت روحى براى تأثيرگذارى بر مولوى استفاده كرده است . والله اعلم . ( 3 ) هر چند زمينه مساعد و استعداد مولوى را نيز نبايد ناديده گرفت ( تفصيل بيشتر در جاى ديگر ) . در هر صورت مولوى در اين ملاقات به كلّى دگرگون شد و مدرسه و كتاب و دفتر و حديث و تفسير ( كه به آن مشغول بود ) همه را رها نمود و دربست تحت اختيار شمس تبريزى قرار گرفت .
1 - رساله فروزانفر ص 65 پاورقى . 2 - بنا به نقل نفحات . شمس از هوش مىرود ( نفحات الانس ص 465 ) . 3 - مؤيد اين احتمال ، گفته كتاب الجواهر المضيئه و برخى ديگر است ، مبنى بر اين كه شمس ، اشاره به كتابهاى اطراف مولوى كرد ، يكباره همه آتش گرفت و به نقل ديگر ، در آب افتاد و . . . ( سوانح مولوى رومى ص 9 تا 11 ) . همچنين قضاياى ديگرى ، از جمله غضب كردن بر همسرش و مرگ ناگهانى وى . . . كه نقل كردهاند .
48
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 48