نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 193
و بعد از چند بيت سروده : چون گرفتى پير هين تسليم شو * همچو موسى زير حكم خضر رو ( 1 ) فروزانفر در كتاب خود حديثى نقل كرده است كه اصلاً مربوط به اين گفتهها نيست ( 2 ) ، و مرحوم علاّمه ذوفنون آقا محمّد على وحيد بهبهانى در كتاب خيراتيه - كه يكى از مآخذ ما در اين نوشتار است - مضمون اين اشعار را از اكاذيب دانسته است ( 3 ) ، در عين حال ارزش عمر بيش از آن است كه صرف رد و ايراد اين اباطيل شود ، بله اسداللّه يكى از القاب آن حضرت ، و شجاعت معجزآساى آن بزرگوار يكى از صفات ممتاز او بوده است . امّا اينكه مىگويد : « اندرآ در سايه آن عاقلى » ناچار مقصود او مرشد و پير است ، و مقصود او از « چون گرفتى پيرهين تسليم شو » يعنى تسليم كامل در مقابل مرشد ، و اگر طبق بعضى نسخهها « پيرهن » بخوانيم اشاره به خرقه موهومه صوفيه است ، و ظاهر اين اشعار آن است كه مراد از پير در اين اشعار پيامبر اكرم ( صلى الله عليه وآله و سلم ) نيست . على ( عليه السلام ) را كه سرسلسله عرفا مىشمارند ، مثنوى به قطبيّت هم نپذيرفته و محتاج به مرشد دانسته ; زيرا در وصف قطب مىگويد : قطب آن باشد كه گرد خود تند * گردش افلاك گرد وى بود ( 4 ) و درباره فقير گويد : پس فقير آن است كو بىواسطه است * شعلهها را با وجودش رابطه است . ( 5 ) بعضى صوفيه گزافه گويى را تا آنجا كشانيده كه گفتهاند : على خرقه را از پيامبر ، پيغمبر از جبرئيل و او از خدا دريافت كرده است - انّا للّه و إنّا إليه راجعون - و خيلى