نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 162
مثنوى راجع به عمر گفته : « گشته در شرع او اميرالمؤمنين . » بنابر نقل تواريخ عمر اولين كسى است كه نام اميرالمؤمنين بر او نهادند ( 1 ) و بعد از او همه خلفاء را اميرالمؤمنين ناميدند . لكن به عقيده شيعه « اميرالمؤمنين » لقب خاص على ( عليه السلام ) است ، و هيچ كس را نمىرسد كه در اين ويژگى با او همتايى كند ، مرحوم طبرسى در اعلام الورىمى فرمايد : لقب اميرالمؤمنين مخصوص على ( عليه السلام ) است كه پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) او را به اين ويژگى اختصاص داده و فرموده به او بگوييد : السلام عليك يا اميرالمؤمنين . ( 2 ) به همين جهت علماء ما جايز نمىدانند كه اين لقب براى ائمّه ديگر و يا غير آنها استفاده شود . ( 3 ) و همچنين از برخى روايات مىتوان استفاده نمود كه لقب « صدّيق اكبر » هم مخصوص اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) است .
1 - مروج الذهب 2 / 305 باب خلافت عمر ، أمّا اينكه مثنوى مىگويد : « آمده عمر به حرب مصطفى » بايد گفت : اسلام عمر در مكّه بوده و جنگى در كار نبوده ، بلكه اين مربوط به چگونگى اسلام عمر است كه ابن هشام در سيره مىگويد : « فخرج عمر يوماً متوشحاً سيفه يريد رسول اللّه » يعنى « عمر روزى با شمشير آخته براى كشتن پيامبر آمد » . 2 - اعلام الورى ، 160 . براى اطلاع بيشتر به جلد 36 بحارالانوار مراجعه كنيد . 3 - مولوى اعتقاد عجيبى به خليفه دوم دارد و در مجالس سبعه كه هفت خطابه وى را جمع آورى كرده ، گفته است : . . . اميرالمؤمنين عمر بن الخطاب رضى اللّه عنه آن محتسب شهر شريعت ، آن عادل مسند اصل طريقت ، آن مردى كه چون در ره عدل در دست امضاى اقتضاى عقل گرفت ، ابليس را زهره آن نبود كه در بازار وسوسه خويش به طرارى و دزدى جيب دلى بشكافد . عاشقى بود بر حضرت . . . ( لو لم أُبْعَث لَبُعِثْتَ يا عمر ) اى مخاطب خطاب حسبك . . . اگر مرا كه محمّدم به حكم پيغامبرى از حجره لولاك لما خلقت الافلاك بيرون نفرستادندى ترا كه عمرى به حكم عدل اهليّت آن بودى كه با منشور بلّغ به ميدان رسالت آخر زمانيان فرستادندى . اين عمر كه ذرّهاى از فضائل او شنيدى چنين روايت مىكند . . . ( مجالس سبعه ، ص 50 ) . ( إ )
162
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 162