responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي    جلد : 1  صفحه : 43


فخر رازى به فلسفه و علوم رسمى و شهرت و نفوذ وى در دربار خوارزمشاه ( و تعارض قديمى فيلسوف و صوفى ) ، پدر مولوى تا حدودى در انزوا و فشار قرار گرفته بود . در سخنان وى تعريضهايى نسبت به فخر رازى به چشم مىخورد . ( 1 ) هجرت از بلخ در آن زمان منطقه خراسان و قلمرو خوارزمشاه در خطر هجوم و تجاوز مغول بود ، و مردم تاحدودى در ترس و وحشت بسر مىبردند . از اين رو بسيارى از مردم ، اين منطقه را به دنبال يافتنِ محل اَمن‌ترى ، ترك مىكردند . ( 2 ) پدر مولوى معروف به بهاء ولد ، از جمله اين مهاجرين بود . بهاء ولد كه از مردم و حكومت دلِ خوشى نداشت در جستجوى مكانى بود كه مورد توجه و عنايت قرار گيرد . آسياى صغير ( روم ) و قونيه در آن زمان دور از دسترس مغول قرار داشت و گروههايى


1 - بهاءالدين به خود لقب سلطان العلمائى داده بود و مدعى بود كه پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) در خواب به او اعطا كرده است ، ولى معاصرين وى اين را از او نمىپذيرفتند و لايق آن نمىدانستند ( مقدمه شرح مثنوى تأليف استعلامى ، ص 15 ) . 2 - در رابطه با علت مهاجرت بهاء ولد ، مريدان مولوى چون سپهسالار در رساله خود ، سخنان بى اساس و دور از واقعيت گفته‌اند . از جمله اينكه محمد خوارزمشاه به دليل ترس از قدرت و نفوذ بهاء ولد و به تحريك فخر رازى ، وى را مجبور به مهاجرت نموده است . در حالى كه اين داستان خيالى با واقعيت‌هاى تاريخى سازگار نيست و تنها براى بزرگ جلوه دادن بهاء ولد ساخته شده است . زيرا قدرت و حاكميت سلطان خوارزمشاه به حدى بود كه شيخ صوفى و مرشد شناخته شده‌اى چون مجدالدين بغدادى خليفه نجم الدين كبرى را به رودخانه مىاندازد و مىكشد و مشكلى پيش نمىآيد . كرامت خيالى ديگرى كه براى وى ساخته‌اند اينكه حمله مغول به منطقه بلخ به خاطر ناخشنودى بهاء ولد از آن شهر و حاكمان آن بود و در حقيقت انتقامى بود كه خدا از مردم بلخ گرفت . چنان كه گفته شد هر لحظه احتمال حمله مغول به قلمرو خوارزمشاه مىرفت و عده زيادى از آن منطقه فرارى مىشدند . از كجا اين فاجعه تنها معلول خشم و فرار بهاء ولد بوده است . نظير همين قضيه در رابطه با نجم الدين رازى ، صوفى مشهور و خليفه نجم الدين كبرى و فرار وى از شهر رى اتفاق افتاد . در حالى كه فرار او را كرامت تلقىنكردند ، بلكه چون زن و بچه خود را تنها گذاشت و خود به تنهايى فرار كرد مورد انتقاد و اعتراض نيز واقع شد .

43

نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي    جلد : 1  صفحه : 43
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست