نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 268
كه همه دراويش پشم پوش با كلاههاى بوقى و تبرزين و كشكول ( 1 ) و سبيلهاى كت و كلفت ( 2 ) و شاربهاى از لب زيرين در رفته ( 3 ) . . . تا آخر آنچه نوشته است ، مراجعه كنيد . به علاوه روايات در زمينه پوشيدن لباس پنبهاى و كتانى هم وارد شده است . به باب 15 و 16 از ابواب ملابس وسائل الشّيعه مراجعه شود . در حالات اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) نوشتهاند كه : نوعاً لباس آن حضرت از كرباس تجاوز نمىكرد ( 4 ) ، و نيز در احوال صحابى خاص آن حضرت يعنى مالك اشتر رضى اللّه عنه نوشتهاند كه : روزى از بازار كوفه مىگذشت ، و چنانچه شيوه اهل فقر است ، كرباس خامى ( ساده و بىرنگ و نقش و نگار ) دربر ، و پارهاى از همان كرباس بجاى عمامه بر سر داشت . ( 5 ) در عين حال كسى مالك را صوفى نخواند . شعار اهل قدس و تقوى و علماء نيز سفيدپوشى و ساده پوشى بوده است ، در شرح احوال استاد اكبر وحيد بهبهانى رحمه اللّه وارد است كه لباس ايشان در زمستان كرباس و در تابستان نيز همان كرباس ، نهايتاً نازكتر به نام ( تابدار ) بوده است ، در عين حال داراى رياست عامّه هم بوده است ، و تا زمان ما هم اهل تقوى و علماء همين سنّت را بدون تعيّن و اسم و رسم خاصّ عمل نمودهاند . صوفيان در نظر مثنوى هست صوفى آنكه شد صفوت طلب * نه از لباس صوف و خياطى و دب صوفئى گشته به پيش اين لئام * الخياطة و اللواطة و السلام ( 6 )
1 - اينها مضافات متأخرين از صوفيه بوده كه هيبتى به خود بگيرند و ممتاز شوند . 2 - اين نيز از شعارهاى صوفيه است . 3 - مقدّمه خيراتيه ، ص 45 . 4 - بحارالانوار ، 34 / 355 و 40 / 322 و 79 / 311 و 312 . 5 - سفينة البحار ، 1 / 286 . 6 - مثنوى ، دفتر پنجم ، 360 . شايد مراد از « دب » در بيت اوّل رها كردن موهاى سر و رو باشد ، شخص مورد اعتمادى مىگفت : در هند مردى را سراپا برهنه ديدم كه وارد مهمانخانهاى شد ، لكن تمام بدنش را موهاى بلند پوشانده بود . لكن در نسخه انتشارات وصال « ذب » آمده كه به معنى نقش و نگار روى جامه است .
268
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 268