نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 603
خداوند مىگويد حبيب من آرزومند رؤيت من است و من بيش از آن خواهان رؤيت او هستم . نفوس مشتاقان به شوق لقاء من مضطرب است كه رؤيت و لقاء مرا طلب مىكند و لكن قضاى مبرم من ابا دارد كه هر كس را أجل معين است كه تقديم و تأخير آن امكان ندارد . پس من شكايت كنم انين را يعنى اندوه عدم وصال را تا وقت أجل و حبيب من كه بندهء من است شكايت كند فراق را . حديث تردد در جوامع روايى فريقين آمده است و در بيان آن مثل حديث نيت و عمل كه در آخر فص خالدى عنوان شد اقوال و آراى متعدد است . شيخ أكبر چنان كه گفته آمد معنى كرد و مير داماد در قبسات به وجهى معنى مىفرمايد و ظاهرا شريفترين و وجيه ترين معنى همان است كه شيخ أكبر در باب سيصد و شانزدهم فتوحات مكيه تردد را به تجدد امثال تعبير كرده است و بتفصيل صدر المتألهين در آخر فصل دوازدهم موقف چهارم الهيات اسفار - ط 1 - ص 91 ج سوم بنا بر مبناى رصين و قويم حركت جوهرى به وجه اكمل و احسن از عهدهء آن برآمده است . طالب بدان جا رجوع كند . فلمّا أبان أنّه نفخ فيه من روحه ، فما اشتاق إلَّا لنفسه . إلَّا تراه خلقه على صورته لأنّه من روحه ؟ پس چون خداوند ابانه و اظهار فرمود كه در آدم از روح خود نفخ فرمود . پس اشتياق پيدا نكرد ، مگر به خويشتن . زيرا روح هر چيز نفس آن چيز و عين آن چيز است و به عبارت ديگر روح ، صورت اوست كه شيئيت شيء به صورت اوست . نمىبينى خداوند آدم را بر صورت خود ( يعنى بر صفت و وزان و مثال خود ) آفريد زيرا آدم از روح اوست . و لمّا كانت نشأته من هذه الأركان الأربعة المسمّاة في جسده أخلاطا . و چون نشئهء او ( يعنى نشئهء عنصريهء او ) از اين اركان اربعه است كه در جسد او مسمى به اخلاطند . جهت اينكه اركان اربعه را در جسد انسان اخلاط ناميده است اين است كه اركان اربعه در انسان عناصر اربعهء فعل و انفعال شدهاند و الَّا از مجرد انضمام اركان اربعه يعنى صرف عناصر مزاج حاصل نمىشود و روح به آن تعلق نمىگيرد و جسم مركب حيات نمىيابد .
603
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 603