نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 670
حسّى آن مرئى على ما هو عليه من الأحوال و الصفات ، تمام بر نظر ظاهر اين رائى ، چنان كه گوييا پيش او حاضر است منكشف گردد ، هم چنان كه ساريه و احوال او با دشمنانش بر امير المؤمنين عمر - رضي الله عنه - منكشف گشت . و دوم آن كه ، حقيقتى در صورتى مثالى بر شخصى ظاهر گردد ، خواه آن حقيقت معنوى باشد ، چنان كه علم در صورت لبن مصوّر شد ، يا روحانى ، چنان كه جبرئيل در صورت دحيهء كلبى متمثّل گشت ، و خواه مثالى يا حسّى ، چنان كه مصطفى - صلَّى الله عليه و سلَّم - فرمود كه : « مثّلت لي الجنّة و النار في عرض هذا الحائط » و در اين قسم ، بعضى آن باشد كه به تأويل محتاج باشد تا اگر غلطى در آن واقع شود ، آن غلط از حكم تأويل باشد ، في ثاني الحال نه از كشف و بعضى آن بود كه به تأويل في ثاني الحال محتاج نباشد ، بلكه در عين آن كشف ، تأويل و حقيقتش معلوم و منكشف شود . و اما قسم سوم ، از كشف صورى آن است كه نفس صاحب كشف به قوّت و كماليّت هر چيز را از حقايق با صور روحانى و جسمانى كه خواهد در صورتى مثالى ، حاضر كند و هر حالى كه خواهد از او معلوم كند . و اما كشف غير صورى آن است كه روح به تجرّدها توجّه كند به سوى عالم معانى و غيب و معنايى مجرّد آن جا بروى منكشف شود ، و به حكم آن كه اغلب معانى را در عالم حس صورتى ثابت و لازم است ، صورت همان معنى را اين جا بازيابد و مطابقت معلوم كند و اگر آن معنى قابل آن نباشد كه او را در اين عالم حس ، صورتى باشد از غايت دقّت و لطافت ، آن را روح به نظر باطن خود ، همان جا دريابد و سرّش معلوم كند ، و اين قسم را كشف فراست گويند ، چه فراست نظر باطن است ، كما قال - عليه السلام - : « اتّقوا فراسة المؤمن فإنّه ينظر بنور الله » يعنى ، بالنظر الباطن . پس مىگويد : كه آن معنيى كه از غايت دقّت و خفا محبوس عالم معانى است و او را صورتى در اين مراتب اصلا ثابت نمىتواند بود ، و آن معنى بر روح به طريق
670
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 670