نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 89
* ( كاذِبِينَ قالَ : يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِه ، فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ ، أَ نُلْزِمُكُمُوها وَأَنْتُمْ لَها كارِهُونَ ؟ وَيا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْه مالًا إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَى الله ، وَما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا ، إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَلكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ ) * [1] سران كفر پيشهء قوم نوح گفتند : ما تو را جز بشرى همانند خود نمىبينيم ، و جز فرومايگان ( و فرودستان ) شناخته شدهء جامعه كسى را پيرو تو نمىنگريم ، و تصور نمىكنيم شما را برما برتريى باشد ، بلكه گمان داريم كه شما دروغ مىگوييد نوح گفت : اى قوم ! اگر ببينيد كه مرا بيّنه اى ( برهانى روشن ) ، از پروردگار رسيده ، و او به من نبوّت داده است ، و اين بر شما پوشيده مانده ( باز ما را دروغگو مىخوانيد ؟ ) ، آيا بايد آن بيّنه را سبب الزام شما قرار دهم ، در صورتى كه شما آن را خوش نداريد ؟ اى قوم ! من از شما مزد و پاداشى نمىخواهم ، كه پاداش مرا پروردگار مىدهد و بس ؛ و من كسانى را كه ايمان آوردهاند از خود دور نخواهم كرد ، زيرا كه ايشان پروردگار خويش را ملاقات خواهند كرد ، ولى شما را قومى نادان مىبينم 2 - * ( لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِه فَقالَ : يا قَوْمِ اعْبُدُوا الله ما لَكُمْ مِنْ إِله غَيْرُه ، إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ قالَ الْمَلأُ مِنْ قَوْمِه : إِنَّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ قالَ : يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَلكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ ) * [2] نوح را به نزد قوم خود به رسالت فرستاديم ، پس گفت : اى قوم ! خدا را بپرستيد كه معبودى جز او نداريد ، و من بر شما از عذاب روزى بزرگ بيمناكم سران قوم او گفتند : ما تو را در گمراهيى آشكار مىبينيم گفت : اى قوم ! در من گمراهيى نيست ، بلكه من فرستادهء پروردگار جهانيانم