نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 749
به عمل كردن به چيزى است كه خدا دوست دارد ، سپس آموزگاران را در ميان ايشان بفرست ؛ و خدايى را بپرست كه به او بازمىگردى ، و در امر خدا از سرزنش سرزنشكنندگان مهراس . 2 - الامام علي « ع » : ايّها الناس ! إنّ لي عليكم حقّا ، و لكم عليّ حقّ . فأمّا حقّكم عليّ ، فالنّصيحة لكم ، و توفير فيئكم عليكم ، و تعليمكم كيلا تجهلوا ، و تأديبكم كيما تعلموا [1] . . ( 1 ) امام على « ع » : اى مردم ! بدانيد كه مرا بر شما حقى است ، و شما را بر من حقى . اما حق من بر شما آن است كه اندرزتان دهم ، و حقوق شما را به تمامى بپردازم ، و به شما تعليم دهم تا نادان نمانيد ، و ادبتان كنم تا دانا شويد . . 3 - الامام علي « ع » : على الامام أن يعلَّم اهل ولايته ، حدود الاسلام و الايمان [2] . ( 2 ) امام على « ع » : بر امام است كه به پيروان خود حدود اسلام و ايمان را بياموزد . 4 - الامام علي « ع » - من كتاب له الى قثم بن العبّاس ، و هو عامله على مكَّة : . . و اجلس لهم العصرين ، فأفت المستفتي ، و علَّم الجاهل ، و ذاكر العالم [3] . . ( 3 ) امام على « ع » - از نامهء او به قثم بن عباس كه از طرف او كارگزار مكه بود : . . صبح و شام براى گوش دادن به سخنان مردم بنشين ، و هر كه مسأله اى دارد پاسخش را بگو ، و نادانان را تعليم كن ، و با عالمان به بحث بپرداز . .