نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 575
نيستند . ( 1 ) همچنين به كسى برخوردم كه تشنهء لذتجويى و بردهء رام شهوترانى بود ؛ يا كسى كه شيفتهء جمع آورى مال و منال بود . و معلوم است كه اين دو كس نيز اهل دين و ديندارى نيستند ، و شبيه ترين چيز به آنان جانوران پرواريند . آرى ، علم اين گونه - با از ميان رفتن دارندگان آن - از ميان مىرود . 6 - الامام علي « ع » : . . قد سمّاه اشباه الناس عالما و ليس به ، بكَّر فاستكثر من جمع ، ما قلّ منه خير ممّا كثر ، حتى إذا ارتوى من ماء آجن ، و اكتنز من غير طائل [1] . ( 2 ) امام على « ع » : كسانى كه به مردم شباهت دارند ، او را عالم خواندهاند ولى چنين نيست . هر بامداد برخاست و به گرد آوردن چيزهايى پرداخت كه كمتر بودن آنها بهتر از بيشتر بودن است ، تا چنان شد كه از نوشيدن آب گنديده سيراب شد ، و آنچه را كه بيهوده جمع كرده بود گنج پنداشت . 7 - الامام علي « ع » : لو سكت من لا يعلم سقط الاختلاف [2] . ( 3 ) امام على « ع » : اگر آن كس كه نمىداند خاموش شود ، اختلاف از ميان مىرود . 8 - الامام علي « ع » : . . لم يعضّ على العلم بضرس قاطع ، يذري الروايات إذ راء الريح الهشيم ، لا مليء - و الله - بإصدار ما ورد عليه ، و لا هو أهل لما فوّض اليه [3] . ( 4 ) امام على « ع » : علم را چنان كه بايد نيازموده و نياموخته است ، و روايتها را ( بىفهم و شناخت ) چنان پراكنده مىسازد كه باد علف خشك را پراكنده مىكند . چنين عالمى نه شايستهء انجام دادن كارى است كه به وى رجوع شده ، و نه اهليت براى آنچه به او تفويض كردهاند دارد .