نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 754
* ( وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ ، إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً ، فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً ، عُرُباً أَتْراباً ، لأَصْحابِ الْيَمِينِ ، ثُلَّةٌ مِنَ الأَوَّلِينَ ، وَثُلَّةٌ مِنَ الآخِرِينَ ، وَأَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ ، فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ ، وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ ، لا بارِدٍ وَلا كَرِيمٍ ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ ، وَكانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ ) * ، [1] سعادتمندان كه نامهء عمل خويش به دست راست گيرند چه خوش روزگارند ؟ ، جاىگرفته در دل درختستانهاى سدر بىخار ، و درختانى افشان و سر به هم نهاد ، در سايه زارانى گسترده ، و در كنار آبشارها ، و ميوه هاى فراوان ، كه همواره هست و از خوردن آن منعى نيست ، بر روى فرشهايى پر بها ( و در كنار حوريانى زيبا ) ، ما حوران بهشتى را ويژه آفريدهايم ، و دوشيزگانى همواره ساختهايم ، شوهر دوستان و همسالان ، اين همه از آن يمينيان است ، نامه به دست راستان ، كه گروهى از امتهاى پيشينند ، و گروهى از امت آخر الزّمان ، و شقاوتمندان كه نامهء عمل به - دست چپ گيرند چه بد روزگارند ؟ ، غرق در آتشبادى سوزان و آبى جوشان ، و سايه اى از دود سياه انبوه ، نه سرد و نه ملايم ، آرى ، اينان ، از آن پيش ( در دنيا ) غرق در ناز و نعمت بودند ، و بر گناه بزرگ اصرار مىورزيدند ، 20 * ( يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ، ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً ، فَادْخُلِي فِي عِبادِي ، وَادْخُلِي جَنَّتِي ) * ، [2] الا ، اى جان آرامش نشان ، خوشنود و سربلند به نزد پروردگار خود باز آى ، و در صف بندگان خاص من در آى ، و به بهشت من داخل شو ،