نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 507
< فهرس الموضوعات > فصل هشتم عمل و كار ، نه آرزو و پندار < / فهرس الموضوعات > فصل هشتم عمل و كار ، نه آرزو و پندار < فهرس الموضوعات > قرآن < / فهرس الموضوعات > قرآن 1 * ( ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الأَمَلُ ، فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ) * ، [1] واگذارشان تا بخورند و كام جويند ، و آرزو سرگرمشان دارد ، كه به زودى ( عاقبت اين خور و خواب و غفلت را ) خواهند دانست ، 2 * ( يُنادُونَهُمْ : أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ ؟ قالُوا : بَلى وَلكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الأَمانِيُّ ، حَتَّى جاءَ أَمْرُ الله ، وَغَرَّكُمْ بِالله الْغَرُورُ ) * ، [2] ( و آن روز ) منافقان ، مؤمنان بهشتى را گويند : مگر ما ( در مسجدها ، و در عرفات ، و در رمضان ) ، با شما نبوديم ؟ بهشتيان گويند : چرا بوديد ، ليكن شما خود را فريفتيد ، و همواره بد مؤمنان خواستيد ، و شك و ناباورى پيشه ساختيد ، و فريب آرزوهاى خوش خورديد ، تا آنكه فرمان خدا ( مرگ ) در رسيد ، و ديو فريبكار ، در كار دين خدا ، شما را بفريفت ،