نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 425
تهذيب نفوس و تحول اجتماع است . اشارهء اين تعليم به اين است كه چون ، رهبرى صحيح باشد و بر پايهء علم و دين استوار باشد ، جامعهء آلودهء بدكار گرفتار معصيت و فساد نيز اصلاح مىگردد ، و به جامعه اى پاك و صالح و نيكوكار و درست كردار بدل مىشود . چنان كه اثر رهبرى جاهلانه و فاقد علم و دين بر عكس است ، به طورى كه در آن رهبرى ، جامعهء صالح و نيكوكار نيز ، اندك اندك ، به آلودگى و فساد و تباهى اعمال سوق داده مىشود . استدلال امام صادق « ع » ، در پايان به آيهء مذكور ، بيان همين امر است ، يعنى اينكه اگر جامعه پيرو رهبر الهى و معصوم گشت و پيشواى خدا گفته را قبول كرد ، و تحت تعليمها و ارشادهاى او قرار گرفت ، خدا آن جامعه و آن مردم را ، از ظلمات و تا ريگزارهاى تباهى و بىاعتقادى و گناه و آلايش رهايى مىبخشد ، و به محيط فروغگرفته و منوّر حق و فضيلت و صلاح و شايستگى و پاكى درمىآورد . و اگر عكس شد عكس مىشود . و اين يكى از اسرار عظيم و عجيب حاكميت حق ، و ولايت اهل حق ، و رهبرى معصوم است . و آنچه در عنوان اين بخش آورديم ( ارتباط تكاملى ميان فرد و نظامهاى حاكم ) ، اشاره به اين گونه نظام و حاكميتى است . چنان كه ميان فرد و نظامهاى فاسد نيز ارتباط تنزلى و سقوطى حكمفرما است . در حديث 6 ، كه از حضرت امام أبو الحسن على بن موسى الرّضا - عليه السّلام - نقل شده است نيز تعليمى بسيار عظيم نهفته است . در اين حديث گفته شده كه سفر كسى كه به قصد ديدار و ملاقات با حاكم ناحق سفر كرده است سفر معصيت است . بنا بر اين نماز در چنين سفرى تمام است ، نه قصر . و اين تعليم ، در والايى و عظمت ، و استوارسازى پايه هاى عدل و فضيلت ، بىنظير است . تعبير امام نيز در خور دقت بسيار است : « لأنّك قصدت السّلطان چون تو به قصد ديدار آن سلطه گر آمدى » . امام ، قدرت ناحق را ، سلطه گر مىخواند ، در صورتى كه هادى و حاكم معصوم ، « ربّانى امّت » است ، و معلَّم انسانيّت ، و مظهر والايى و مهر و فضيلت ، و مجسمهء دادگرى و عدالت .
425
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 425