نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 281
إسم الكتاب : الحياة ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 778)
< فهرس الموضوعات > فصل سى و هفتم آماده سازى افكار براى مراحل شناخت < / فهرس الموضوعات > فصل سى و هفتم آماده سازى افكار براى مراحل شناخت < فهرس الموضوعات > قرآن < / فهرس الموضوعات > قرآن 1 * ( فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْه اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ : هذا رَبِّي ، فَلَمَّا أَفَلَ قالَ : لا أُحِبُّ الآفِلِينَ ، فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ : هذا رَبِّي ، فَلَمَّا أَفَلَ قالَ : لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ، فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ : هذا رَبِّي ، هذا أَكْبَرُ ، فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ : يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ ، إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ ، حَنِيفاً ، وَما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ) * ، [1] چون شب به تاريكى گراييد ، ( ابراهيم ) ستاره اى ديد ، گفت : اين پروردگار من است ، و چون آن ستاره غروب كرد ، گفت : من غروبكنندگان را دوست نمىدارم ، و چون ماه را ديد كه برآمد ، گفت : اين پروردگار من است ، و چون ماه نيز پنهان گشت ، گفت : اگر پروردگارم راه به من ننمايد ، به حتم از گمراهان خواهم بود ، و فردا خورشيد را در حال برآمدن ديد ، گفت : اين پروردگار من است ، چه اين بزرگتر است ؛ و چون خورشيد نيز غروب كرد ، گفت : اى مردم ! من از آنچه شما شريك خدا قرار مىدهيد بيزارم . به جانب كسى رو مىكنم كه آسمانها و زمين را آفريد ، من بر دين حقم و از مشركان نيستم ،