نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 137
( 1 ) آيا به آسمان نمىنگرند كه چگونه آن را ساختيم و آراستيم بىرخنه و شكاف ؟ ، و زمين را گسترديم و كوههاى استوار در آن افكنديم و از هر گونه گياه زيباى شاديبخش در آن رويانديم ، اين همه براى هر بندهء بازگشتكننده مايهء بينايى و پند است ، و از آسمان آبى پر بركت فرو فرستاديم و با آن بوستانها و دانه هاى دروكردنى را رويانديم ، و درختان خرماى بلند كه شكوفه هاى در هم رسته دارد ، براى روزى بندگان ، و با باران شهرك مرده را زنده كرديم ، چنين است بيرون آمدن ( از گورها به رستاخيز ) ، 3 * ( أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ ، وَإِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ ؟ ، وَإِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ ؟ ، وَإِلَى الأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ ) * ؟ ، [1] آيا به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده ، و به آسمان كه چگونه برافراشته شد ، و به كوهها كه چگونه افراخته شد ، و به زمين كه چگونه گسترده شد ؟ ، 4 * ( أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ ، فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها ؟ فَإِنَّها لا تَعْمَى الأَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ) * ، [2] آيا در زمين نگشتند تا صاحب دلهايى گردند خردور ، و صاحب گوشهايى حق نيوش ؟ اين چشمهاى سر نيست كه كور مىشود ، بلكه اين چشمهاى دل و باطن است در درون سينه ها كه كور و نابينا مىگردد ، 5 * ( الله الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ ، وَأَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً ، فَأَخْرَجَ بِه مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ ، وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِه ، وَسَخَّرَ لَكُمُ الأَنْهارَ ، وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دائِبَيْنِ ، وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهارَ ) * ، [3]