نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 8 صفحه : 398
را پس آوردند منع بر طرف شد و ترسيد كه مبادا وفا نكند پس نشست و قريب به يك ذرع دست شاذروان بيرون گذاشت كه پرده آويز باشد و علامت گذاشتهاند به آن كه در طرف حجر إسماعيل چهار طرف انگشت بلند كرده يك ذرع تقريبا ظاهر است و در بقيه أطراف هر جا كه ذرع نگذاشتهاند سنگ مورب نصب كردهاند تا كسى بر آن راه نرود ، پس بنا بر اين در التزام مستجار و استلام أركان خصوصا ركن يماني و حجر ، و در التزام حطيم كه از در خانه است تا ركن حجر چون بهترين جاهاى مسجد است و دعا مستجابست اين كس داخل كعبه مىشود زيرا كه آن فضا است كه العياذ بالله اگر كعبه خراب شود چنان كه در هزار و سى و هشت تقريبا سيل خانه را خراب كرد و تا ساختن چند ماه شد قبله مردمان آن فضا بود ، و همچنين جمعى كه در كوه أبو قبيس خانه دارند و ساير كوهها نماز ايشان بر فضاى كعبه است زيرا كه آن فضا تا آسمان و تا منتهاى ارض كعبه است و قبله است و چون واجبست كه بر دور كعبه طواف كنند . پس بنا بر مشهور در وقت استلام داخل كعبه مىشوند پس اگر بگذرند در طواف در ميان كعبه طواف كرده خواهند بود ، و همچنين در وقت گشتن اگر دست خود را به خانه رسانند دست طواف نكرده خواهد بود و حال آن كه واجبست كه طواف بكل بدن باشد و طواف باطل خواهد شد پس أحوط آنست كه در جاهايى كه شاذروان دارد خواه جدا باشد و خواه سنگ محرف بر آن باشد دست يا بدن اگر به كعبه رساند بايستد تا خود را بيرون آورد بعد از آن روانه شود ، و همچنين در طرف حجر اگر دست بر بالاى ديوار حجر برد اين دغدغه مىشود و چرا دغدغه مىگويم چون اين معنى را در روايتي نديدهام و ليكن خاصه و عامه ذكر كردهاند ، و عمده ضبط اين أمور است كه
398
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 8 صفحه : 398