نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 7 صفحه : 388
تعالى مىطلبند كه خداوندا روزى كن مرا صاحبي صالح كه مرا از علف سير كند و از آب سيراب كند ، و فوق توانائى من بار بر من نكند و از آن جمله است آن مقدار راهى كه توانم رفت مرا ببرد بنا بر اين مىخواهم كه خود اين ثواب داشته باشم . و كالصحيح نيز منقولست از أبو ذر كه چهارپايان دعا مىكند كه خداوندا روزى كن مرا صاحب صالحي كه با من رفق كند و احسان كند بر من و كاه و جو و آبم بدهد و بار كران بر من نكند و مرا به تعب نيندازد و ظاهرا حديث متن حديث ديگر است يا نقل بالمعنى كرده است از اين دو حديث . و از ازهد علما و متأخرين مولانا احمد اردبيلى نقل نمود اتقى و أورع فضلا متأخرين مولانا عبد الله طاب ثراهما كه آخوند مرحوم اولاغى داشتند از جهة زيارات و دغدغه مىكردند كه مبادا به ديگرى واگذراند و أو چنانكه بايد نكند خود آب مىدادند و در وقت جو خود مىايستادند تا جو را بخورد و بعد از آن متوجه نماز شام مىشدند . بنده از ايشان پرسيدم كه شما چه مىكنيد فرمودند كه حاجى مرد بدى نيست كه خدمات آخوند أكثر به أو رجوع بود و من احتياط كردهام و جو را بيشتر مىدهم كه اگر بردارد بر سبيل فرض از جهة استران مقدارى بماند كه كافى باشد . عرض نمودم كه كسى كه از خدا نمىترسد همه را بر مىدارد فرمودند كه پس چه كنيم گفتيم مثل مولانا احمد اردبيلى ره كنيد گفتند فرصت ندارم و متفكر شدند عرض نمودم كه چه دليل داريد كه جو بايد داد هر گاه كاه دارد و شما مىبينيد كه هميشه آخرش كاه دارد از جهة أقل واجب كافى است و جو تبرعى است اگر بدهيد بهتر و الا بر شما چيزى لازم نيايد تحسين فرمودند ، بعد از آن عرض نمودم كه اگر استر شما جو نخورد چنين تند
388
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 7 صفحه : 388