responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 6  صفحه : 406


كه بچه سبب روزه را خورده‌ايد شايد وجهى داشته باشد كه ما ندانيم و شما حال خود را بهتر مىدانيد زيرا كه حق سبحانه و تعالى فرموده است كه آدمى بر حال خود داناست ايشان گفتند كه هيچ علَّتى نداريم حضرت تبسمى از روى تعجب فرمودند و فرمودند كه شما كلمتين شهادت را مىگوييد و اعتقاد به خدا و رسول داريد گفتند اعتقاد به وحدانيت خدا داريم و محمد را نمىشناسيم به رسالت بلكه اعرابى بود و مردمان را به خود خوانده است از پيش خود .
حضرت فرمودند كه اگر اقرار به رسالت آن حضرت مىآوريد فبها و اگر نمىآوريد شما را مىكشم گفتند هر چه مىخواهى بكن كه ما اقرار نمىآوريم به رسالت محمد پس حضرت ايشان را به پهلوانان لشكر دادند كه به صحراى نجف برند و حضرت نيز با ايشان بيرون رفتند و فرمودند كه دو چاه بكنند نزديك به يك ديگر و در ميان هر دو سوراخى بزرگ كردند و باز خطاب به ايشان كردند كه شما را در يك چاه مىكنم و آتش مىافروزم در چاه ديگر و شما را بدود مىكشم گفتند هر چه مىكنى بكن نهايت آن چه دست بر آن دارى بر ما همين زندگانى دنيا را دست دارى پس ايشان را در يك چاه كردند و در چاه ديگر آتش افروختند و حضرت به آواز بلند به ايشان مىفرمودند كه چه مىگوييد و ايشان مىگفتند هر چه مىخواهى بكن تا همه بجهنم رفتند و مردمان اين خبر را به اطراف و اكناف بردند .
و آن حضرت روزى در مسجد كوفه نشسته بودند كه جمعى از يهودان آمدند بر در مسجد با شخصى كه متفق عليه يهودان بود كه او اعلم علماء ايشان است و شخصى را به خدمت آن حضرت فرستادند كه ما جمعى از حجاز آمده‌ايم و حاجتى در خدمت آن حضرت داريم رخصت بدهند كه داخل مسجد شويم يا آن حضرت بيرون آيند پس حضرت برخاستند و مىفرمودند كه عن قريب

406

نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 6  صفحه : 406
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست