نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 2 صفحه : 207
از آن درها بالا مىبردند و در اسلام رخنه مىشود كه هيچ چيز آن رخنه را نتواند گرفت زيرا كه مؤمنان حصارهاى اسلامند چنان كه بار و حصار شهر است و مانع است از آمدن دشمنان به آن شهر همچنين مؤمنان وجود ايشان سبب دفع بلاهاى صورى و معنويست خصوصا علماى ايشان چنان كه گذشت . و گريستن زمين و آسمان ممكن است كه بر سبيل حقيقت باشد و اينها را شعورى باشد كه ما ندانيم يا كنايه باشد از آن كه وجود ايشان سبب بقاى عالم است پس هر چه از ايشان كم مىشود سبب خراب عالم است پس گويا ايشان بر حال خود مىگريند و الله تعالى يعلم . < صفحة فارغة > [ هر كه فردا را از عمر خود داند پس بد مصاحبت كرده است با مرگ ] < / صفحة فارغة > ( وقال صلوات الله عليه من عدّغدا من اجله فقد اساء صحبة الموت ) و در موثق كالصحيح از حضرت امام جعفر صادق صلوات الله عليه منقولست كه هر كه فردا را از عمر خود داند پس بد مصاحبت كرده است با مرگ بلكه شرطش آنست كه هر روز را آخر عمر خود داند و در تهيه آخرت و استعداد مرگ باشد بلكه هر نمازى كه كند وداع كند نماز را كه معلوم نيست كه ديگر نماز توانم كرد بلكه هر نفس را و هميشه متكلم به كلمهء لا إله الَّا الله باشد كه اگر فجاة مرگ برسد آخر كلام او اين كلمه باشد و داخل بهشت شود . < صفحة فارغة > [ خديجه در حال احتضار ] < / صفحة فارغة > ( ودخل رسول الله صلَّى الله عليه و آله على خديجة و هى لما بها فقال لها بالرّغم منّا ما نرى بك يا خديجة فاذا قدمت على ضرائرك فاقرئيهنّ السّلام فقالت [1] من هنّ يا رسول الله قال صلَّى الله عليه و آله مريم ابنت [2] عمران و كلثم اخت موسى و آسية امرأة فرعون قالت بالرّفاء يا رسول الله ) و آن حضرت صلى الله عليه و آله داخل شد بر خديجه و