نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 2 صفحه : 200
ردّ الله عزّ و جلّ عليه من بصره و سمعه و عقله اخذا للوصيّة او تاركا و هى الرّاحة الَّتى يقال لها راحة الموت ) و در حديث صحيح و حسن كالصحيح از حماد بن عثمان و ابو الصباح و غيرهما منقولست كه آن حضرت صلوات الله عليه فرمودند كه هر ميتى كه مردن او را نزديك مىشود البته حق سبحانه و تعالى به او باز مىدهد از بصيرت و شنوايى و عقل آن قدرى كه به آن تواند وصيت كردن تا حجت بر او تمام شود كه وصيت بكند يا نكند اگر بكند ثواب داشته باشد و اگر نكند حجت بر او تمام باشد و نتواند گفت كه مرا شعورى نبود كه نكردم و اين حالت راحتى است كه حق سبحانه و تعالى مقرر ساخته است كه بعد از بحران مىباشد كه مرض را با صحت جنگ عظيم واقع مىشود پس اگر مرض غلبه كرد مزاج دست از معارضه و مجادله باز مىدارد او را شعورى بهم مىرسد و اين حالت را راحت مرگ مىنامند و نزد عجم مىگويند كه خانه روشن مىكند . و جاى اين حديث در وصيت است و صدوق آنجا همين حديث را ذكر كرده است به اندك تغييرى و لكن در اينجا نيز ذكر كرد كه در حالت احتضار چنان كه تلقين شهادتين و غيرهما مطلوبست تذكير وصيت نيز خوبست . < صفحة فارغة > [ هر گاه آدمى در حالت جان كندن دستها يا پاها يا سر را حركت دهد ] < / صفحة فارغة > ( واذا حرّك الانسان فى حالة النّزع يديه او رجليه او رأسه فلا يمنع من ذلك كما يفعل [1] جهّال النّاس ) و هر گاه آدمى در حالت جان كندن دستها يا پاها يا سر را حركت دهد او را منع نمىبايد كرد از اين حركت كردن چنان كه جاهلان عامه مىكنند . اين مضمون در فقه رضوى موجود است و هر چه را صدوق ذكر كرده است كه در كتب متداوله نيست اكثر آن در فقه