تلف كرده و يا جنايتى به او رسانيده است پس دين اعمّ است از قرض زيرا كه قرض مختصّ است به آن مالى كه صاحبش به اختيار خود به ديگرى بدهد به نيّت اين كه عوضاش را از وى بگيرد . و دين مالى است كه بر ذمّهء شخصى بيايد از قرض و صداق و ديات و اروش و نذر و مانند اينها . و مديون شدن مكروه ( 1 ) و قرض دادن ثواب عظيمى دارد بلكه اجماعا افضل از صدقه است و لكن از اخبار ظاهر مىشود كه به قدر دو صدقه است كه بيست مقدار خود ثواب دارد و از بعضى سى مقدار خود و از بعضى هفتاد و از بعضى هفتصد و گويا اين تفاوت به جهت خلوص نيّت و يا به جهت كثرت حاجت مقترض و يا به جهت تقوى يا علم مقترض باشد . و مشهور اين است كه ايجاب و قبول لفظى در وى [ آن ] لازم است و جماعتى از اعاظم علماء قبول فعلى را كافى دانستهاند و نادرى از علماء در ايجاب نيز فعلى را كافى دانسته و چون كه عقد ناقل است و نقل