بيستم حكمفرما شده است ، نه از آسمان افتاده و نه از زمين روييده است . اين حالت وحشتناك تنها مولود به بازى گرفتن اصول تثبيت شده است كه بدون آنها حيات جز جلوهء غير قابل محاسبه اى از ماده ناخود آگاه چيز ديگرى نيست . پس از آن كه حيات از تفاعلات و جريانات طبيعى به عنوان يك محصول عالى سر برمىآورد ، اگر چه زنجير قوانين عمومى را نمىتواند از خود دور كند ( زيرا مثلا : احتياج به آب و نور آفتاب و غذا و هوا براى تنفس دارد ) اما در حالت طبيعى كامل خود را مجبور به پيشرفت و باز كردن موقعيت هر چه بهتر در تكاپوى زندگى مىبيند . خود پيشرفت و وسايل آماده كنندهء آن ، با وجود هوش و تجارب و انواع معرفت و استعدادها ، بدون بايستگىها و شايستگىهايى كه از مقام ما فوق آن انسان تعيين مىشود قابل تحصيل نيست . وقتى كه حيات آدمى بدون هدف تصور شود و به عنوان يك تابو ( قضيهء بىاساس ) به دوش انسان سنگينى كند ، براى در آوردن دمار از روزگار چنين حيات ، دست بردن به اسلحه اى مانند بمبهاى اتمى و سلاحهاى ديگر ، به مثابهء فرو كردن كاردى كند به جسد مرده اى است كه جايى را در روى اين كرهء خاكى بيهوده اشغال كرده است .
از طرفى ديگر بديهى است موقعى كه بىبند و بارى و قانون شكنى در ارتباط مرد و زن بلا مانع قلمداد شود مانند تجويز سقط جنين ، و هر گونه بازى با دروازهء ورود انسانها به صحنهء مقدس زندگى ، ما به هيچ وجه نمىتوانيم نه براى قداست حيات انسانها كه همهء اديان الهى و همهء مكاتب حقوقى و همهء نظامهاى اخلاقى ارزشى و همهء فلسفه‌هاى مثبت آن را اصل اساسى تلقى كرده‌اند ، دليلى داشته باشيم و نه براى ممنوعيت وارد كردن ضرر بر جانهاى آدميان ، زيرا در برابر همهء دلايلى كه براى آن ممنوعيت آورده شود ، دليل قانع كننده اى براى ممنوعيت راندن انسانها از دروازهء زندگى نخواهيم داشت ، زيرا اگر پيروان مكتب تنازع در بقاء و معتقدان اصالت قوّه بگويند : حيوانى كه به نام انسان بدون قانون از دروازهء ورود به زندگى عبور كرده و به عرصهء حيات وارد شده است ، مىتوان آن را نيز بدون قانون از دروازهء مرگ بيرون راند ! ! ما پس از بيان « تنظيم مواد معيشت و جمعيت از ديدگاه اسلام » توضيحاتى را در بارهء امكان تنظيم و هماهنگ ساختن مواد معيشت و جمعيت روى زمين از صاحب نظران متخصص همين مسأله ، مطرح خواهيم كرد .

257