[ امتياز دو نوع سلطنت ] و اين دو قسم از سلطنت هم به حسب حاقّ حقيق ، متبائن و هم در لوازم و آثار ، متمايزند ؛ چه مبناى قسم اول به جميع مراتب و درجاتش ، بر قهر و تسخير مملكت و اهلش در تحت ارادات دل بخواهانهء سلطان و صرف قواى نوع از ماليّه و غيرها در نيل مرادات خود و مسئول نبودن در ارتكابات ، مبتنى و متقوّم است ، هر چه نكرد بايد ممنون بود ! اگر كشت و مثله نكرد يا قطعه قطعه به خورد سگان نداد و يا به نهب اموال قناعت و متعرّض ناموس نشد ، بايد تشكَّر نمود ! نسبت تمام اهالى به سلطان ، نسبت عبيد و اماء ، و بلكه اذلّ [1] از آن و به منزلهء احشام و اغنام و حتى از آن هم پستتر و به منزلهء نباتات است كه فقط فائدهء وجوديّهء آنها رفع [2] حاجت غير و خود ، بهره و حظَّى از وجود خود ندارند . و بالجمله حقيقت اين قسم از سلطنت به اختلاف درجاتش عبارت از خداوندى مملكت و اهلش ، كه درجات اين خداوندى هم مختلف است ، خواهد بود ، به خلاف قسم دوم ؛ چه حقيقت واقعيّه و لبّ آن عبارت است از ولايت بر اقامهء وظائف راجعهء به نظم و حفظ مملكت نه مالكيّت ، و امانتى است نوعيّه در صرف قواى مملكت كه قواى نوع است در اين مصارف ، نه در شهوات خود و از اين جهت اندازهء استيلاى سلطان ، به مقدار ولايت بر امور مذكوره ، محدود و تصرّفش ، چه به حق باشد يا به اغتصاب ، به عدم تجاوز از آن حد مشروط خواهد بود ، آحاد ملَّت با شخص سلطان در ماليّه و غيرها از قواى نوعيّه شريك و نسبت همه به آنها متساوى و يكسان و