نام کتاب : الصلاة في الكتاب والسنة ( فارسي ) نویسنده : محمد الريشهري جلد : 1 صفحه : 155
نا آرام و لرزان مى گشت و رنگش تغيير مى كرد . به ايشان گفته مى شد : شما را چه شده است ، اى امير مؤمنان ؟ مى فرمود : وقت نماز در رسيده است ، وقت امانتى كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين عرضه كرد و آن ها از بر دوش كشيدنش خوددارى ورزيدند و از آن ترسيدند . - امام صادق ( عليه السلام ) : هر گاه على ( عليه السلام ) به نماز مى ايستاد و مى گفت : " رو به سوى كسى آوردم كه آسمانها و زمين را آفريده " ، رنگش تغيير مى كرد ، به گونه اى كه در چهره اش هويدا مى شد . - همانا على ( عليه السلام ) ، در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گزارد . - ابن عباس : دو شتر ماده بزرگ و فربه را براى پيامبر خدا ( صلى الله عليه وآله ) هديه آوردند . پس به اصحاب فرمود : آيا كسى در ميان شما هست كه دو ركعت نماز با قيام و ركوع و سجود و وضو و خشوع آن بگذارد بى آنكه به هيچ كار دنيايى بينديشد و در دل به فكر دنيا باشد ، تا يكى از اين دو شتر را به او بدهم ؟ و اين را يك بار و دو بار و سه بار گفت ولى هيچ يك از اصحاب پاسخ ندادند . پس امير مؤمنان برخاست و گفت : اى پيامبر خدا ، من دو ركعت نماز مى خوانم و از تكبير نخستين تا سلام پايان آن ، در دل به هيچ كار دنيايى نمىانديشم . پس حضرت فرمود : اى على بخوان ، خدا بر تو درود فرستد . پس امير مؤمنان تكبير گفت و به نماز وارد شد و هنگامى كه سلام دو ركعت را داد ، جبرييل بر پيامبر فرود آمد و گفت : اى محمد ، خدا به تو سلام مى رساند و مى فرمايد : يكى از دو شتر را به او ببخش . پيامبر خدا ( صلى الله عليه وآله ) گفت : من با او شرط كرده بودم كه اگر در دو ركعت نمازى كه مى خواند ، به هيچ كار دنيايى نينديشد ، به او يكى از دو شتر را بدهم ، در حالى كه هنگام نشستن در تشهد با خود انديشيد كه كدام را بگيرد . پس جبرييل گفت : خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرمايد : او انديشيد كه كدام فربه تر و بزرگترند تا آن را بگيرد و قربانى كند و در راه خدا صدقه دهد ، پس انديشه اش براى خداى عز وجل بوده است و نه دنيا .
155
نام کتاب : الصلاة في الكتاب والسنة ( فارسي ) نویسنده : محمد الريشهري جلد : 1 صفحه : 155