responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ادوار فقه و كيفيت بيان آن ( فارسي ) نویسنده : محمد ابراهيم جناتي    جلد : 1  صفحه : 253


ابلاغ كرد و با هم به سوى منزل صاحب جواهر رفتند . وقتى شيخ وارد مجلس شد استاد از آمدن او بسيار خرسند شد و از او تجليل فراوان به عمل آورد و او را بر بالين خود فرا خواند ، اينجا بود كه صاحب جواهر دست شيخ را گرفت و بر سينهء خود نهاد و فرمود : « الآن طاب لي الموت . » يعنى اينك مرگ بر من گوارا شد ، سپس رو به اهل مجلس كرد و آنها را مورد خطاب قرار داد و گفت : پس از من ، اين مرجع شماست . آنگاه نظرى به شيخ افكند و فرمود : اى شيخ ، از احتياطهاى خود اندكى فرو گذار ، زيرا شريعت اسلام ، شريعتى سهل و ساده است . [1] و بدين ترتيب منظور صاحب جواهر برآورده شد و در مجلسى با حضور همه بزرگان عصر ، مرجع آينده مسلمين معرفى گشت ، پس از پراكنده شدن علما اين حادثهء تاريخى در حوزه‌هاى علميه و ميان مردم منتشر شد و همگان از آن اطلاع يافتند .
نكتهء قابل توجه اين كه برخى از حاضران در مجلس مزبور از عمل صاحب جواهر دل گير شده و انگشت به دندان مىگزيدند . اينها يا واقعا به مراتب علمى شيخ آگاهى نداشتند و از سوابق درخشان وى در حوزه‌هاى علميه اطلاعى نيافته بودند و يا مسائل ديگر را در نظر مىگرفتند و خود را كاردانتر و دل سوزتر از مرحوم صاحب جواهر مىديدند ، البته چه بسا انگيزه‌هاى ديگرى نيز در ميان بوده است كه از جمله مىتوان به ملىگرايى اشاره كرد .
با همه اين اوصاف و با تصريح صاحب جواهر به مرجعيت و زعامت دينى شيخ ، بعد از وفات استاد ، شيخ از قبول اين منصب خوددارى كرد ، بدين جهت كه او تقليد اعلم را واجب مىشمرد و به عقيدهء او سعيد العلماء مازندرانى بدين مقام سزاوارتر بود ، زيرا سابقهء او را مىدانست و هوش و ذكاوت او را ديده بود .
با مراجعهء بسيار مردم به شيخ ، او ناگزير شد كه جريان را با سعيد العلماء در ميان بگذارد ، به او نامه اى نوشت ، و در آن چنين مرقوم داشت : هنگامى كه شما در كربلا بوديد



[1] - مرحوم صاحب جواهر اين جمله را از اين جهت گفته بود كه شيخ انصارى نه تنها در مسائل شرعى بلكه در هر امرى جانب احتياط را پيش مىگرفت . يكى از نوادگان صاحب جواهر برايم نقل كرد كه چند روز پيش از انعقاد مجلس فوق ، مرحوم شيخ براى عيادت از استاد به منزل ما آمده بود ، دارويى در نزديكى مرحوم شيخ بود كه صاحب جواهر از آن استفاده مىكرد ، رو به شيخ كرد و گفت : آن دوا را به من بده . شيخ فكرى كرد و گفت : آن را نخواهم داد زيرا ممكن است براى شما ضرر داشته باشد و همين اخلاق شيخ انگيزه اى شد كه صاحب جواهر جملهء مزبور را بفرمايد .

253

نام کتاب : ادوار فقه و كيفيت بيان آن ( فارسي ) نویسنده : محمد ابراهيم جناتي    جلد : 1  صفحه : 253
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست