و به نزد من آمديد و گفتيد : شما را به نزد پيغمبر ( ص ) ببرم ، و به نزد او رفتيم او را ملول و گرفته خاطر يافتيم ، پس برگشتيم و فردا صبح بدانجا رفتيم و او را شاد و خوشدل ديديم پس گفت : ديروز دو دينار از صدقات نزد من باقى مانده بود از اين رو مرا گرفته خاطر مشاهده كرديد و امروز كه آمدهايد آنها را به مستحقّان دادهام از اين جهت خوشدل مىباشم ؟ « اكنون كه اين قضيه فرا يادت آمد من به تو در مقام مشاوره مىگويم ازين زياده براى خود هيچ مگير و همهء آن را ميان فقيران از اهل اسلام پخش و تقسيم كن . عمر گفت : راست گفتى به خدا سوگند ترا بر آغاز و فرجام سپاس گزارم » 3 - ابو الفرج عبد الرحمن بن على بن جوزى ، محدّث معروف ، در كتاب « اخبار عمر و سيرته » ، بنقل ابن ابى الحديد ، چنين افاده كرده است : « ابو سلمة بن عبد الرحمن گفته است : عمر با صحابه مشاوره كرد كه در مقام تقسيم از چه كسى آغاز كنند ؟ گفتند : از خود شروع كن . گفت بلكه از آل پيغمبر ( ص ) و خويشاوندان او ابتدا مىكنم . پس از عباس شروع كرد و به اتفاق كل براى هيچ كس پيش از آن چه براى عباس سهم و فريضه قرار داد سهمى قرار نداده است . بروايتى صحيح دوازده هزار براى او تعيين كرد . آنگاه براى زنان پيغمبر ( ص ) سهم معين كرد براى هر يك از ايشان ده هزار و عائشه را به دو هزار اضافه بر سهم ديگران ترجيح داد . عائشه از گرفتن اضافه خوددارى كرد عمر بوى گفت : اين اضافه براى زيادت منزلت توست در نزد پيغمبر ( ص ) . « و از زنان پيغمبر ( ص ) براى جويريه و صفيّه و ميمونه شش هزار معين كرد . عائشه گفت : پيغمبر ( ص ) ميان ما فرقى نمىگذاشت و به عدل رفتار مىكرد [1] پس عمر اين سه تن را به ديگر زنان پيغمبر ( ص ) ملحق داشت و براى هر كدام همان ده هزار را فرض ساخت .
[1] در عهد صحابه بفعل پيغمبر ( ص ) استناد و بدان عمل شده است .