responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الجمل والعقود في العبادات ( عربي - فارسي ) نویسنده : الشيخ الطوسي    جلد : 1  صفحه : 377


< فهرس الموضوعات > فصل 4 در امر بمعروف و نهى از منكر < / فهرس الموضوعات > فصل 4 در ذكر امر بمعروف و نهى از منكر [1] اين دو أمر با تحقق شرائطى چند دو واجب از واجبات عيني است [2]



[1] - اين بحث را ابتداء محدثين مانند كلينى در كافى ج 5 و به تبع ايشان فقها در دنبالهء مباحث جهاد و جزء فصول آن كتاب قرار داده اند به اين لحاظ كه خود يك نوع جهاد و مبارزه در راه خدا بشمار مىرود و در حديث نبوى آمده است : « ان افضل الجهاد كلمة عدل عند امام جائر » كافى ج 5 ص 60 . و بتعبير ديگر جهاد داراى مراتبى است همانطور كه امر بمعروف و نهى از منكر چنين است و آخرين مرتبهء آن سه ، جهاد مصطلح است كه در آن شمشير به كار مىرود و ساير مراتب آن ، امر بمعروف و نهى از منكر اصطلاحى است و در هر حال ، هدف از هر سه امر ، نشر حق و عدالت و طاعت ، و جلوگيرى از ستم و معصيت است . كلمات معروف ( شناخته شده ) و منكر ( ناشناخته ) در قرآن بسيار آمده و شامل كار نيك و بد و قبايح و محسنات عقليه و واجبات و محرمات شرعيه مىباشد و شايد بهترين تعريف براى اين دو لفظ اين باشد كه هر امر مستحسن در جامعه و محيط اسلامى كه مردم با ذائقهء شرعى و عقلى خود آن را نيك مىدانند معروف ، و ضد آن منكر است . شيخ حر عاملى در كتاب وسايل در دنباله اين بحث ، ابواب بسيارى تحت عنوان فعل المعروف شامل كليهء مباحث اخلاقى طرح كرده و همه آن مسائل را تحت عنوان احكام وجوب ، حرمت ، استحباب و كراهت در آورده و بدين كيفيت در فقه ، جائى براى اخلاقيات باز كرده است و ظاهرا اين عمل مربوط به مذاق اخبارى اوست كه حتى به مسائل اخلاقى كه غالبا ريشه وجدانى و عقلى دارد خواسته است به ديده شرعى و نقلى بنگرد و تعبد شرعى را در اين قبيل مسائل راه دهد و به عكس وى ، برخى از علماى اخلاق مانند ابو حامد غزالى در احياء العلوم و ملا مهدى نراقى در جامع السعادات مباحث امر بمعروف و نهى از منكر را در عداد مباحث اخلاقى و آن چه به قواى عاقله و غضب و شهوت تعلق دارد آورده اند اما بايد توجه داشت كه غزالى بر خلاف اكثر علماى اخلاق دوره اسلامى كه در اخلاق نيز مانند فلسفه ، روش اخلاق يونانى را برگزده اند ، كتاب خود را به روش اخلاق اسلامى تدوين كرده و نه تنها اين بحث بلكه كليهء مباحث فقهى از طهارت تا ديات را از دريچهء نتايج اخلاقى آن ، مورد بحث قرار داده ، همانطور كه اين مباحث در قرآن و روايات نيز به همين كيفيت مورد بحث قرار گرفته است نراقى و برخى ديگر از علماى اخلاق در اين باب دنبال رو غزالى هستند و روش او را تعقيب كرده اند و حتى اين گروه استعمال كلمهء « فقه » را بيشتر در مورد اخلاق و معارف صحيح دانسته و بر فقها خورده گرفته اند كه اين كلمه را از مفهوم حقيقى خود تحريف كرده اند و در چهار چوب احكام ظاهرى و فروع خشك فقهى محدود نموده اند . علاوه بر فقها و اخلاقيون بعضى از متكلمان مانند خواجهء طوسى در تجريد و علامهء حلى در شرح آن و همچنين در متن باب حادى عشر و فاضل مقداد در شرح آن ، اين بحث را ذيل بحث معاد ، در عداد وجوب توبه و وجوب الاقرار بكل ما جاء به النبي طرح كرده اند و ظاهرا علت اصلى طرح اين بحث در علم كلام چنان كه از استدلال شيخ طوسى بر وجوب عقلى امر بمعروف و نهى از منكر بدست مىآيد آنست كه وجوب آن دو را مانند اصل نبوت و امامت از باب لطف ثابت كرده اند و چنان كه مىدانيم موضوع لطف در علم كلام اصل عمده اى محسوب مىشود . مولف در خلاف متعرض اين بحث نشده اما در نهايه يك باب از « كتاب الجهاد و سيرة الامام » را بعنوان : باب الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و من له اقامة الحدود و القضاء و من ليس له ذلك . عنوان نموده و در آن باب به پاره اى از وظائف امام از قبيل اقامهء حدود و تأديب و تنبيه متخلفين ، قضاوت ، اقامه جمعه و جماعت و جز آن اشاره كرده است . جمع بين اين مباحث با امر بمعروف و مناسبت ايراد آنها در كتاب جهاد چنان كه از عنوان آن كتاب پيداست آنست كه همه اين امور از وظائف امام و راجع به تدبير امر اجتماع اسلامى است و ظاهرا به همين مناسبت كم كم اين امور را امور حسبه و اين وظائف را حسبه ( بكسر حاء ) گفته اند و حتى برخى مانند شهيد اول در دروس كتاب امر بمعروف را به نام كتاب حسبه ناميده است . و نيز فيض كاشانى كليه وظايف امام را در وافى در كتابى به همين نام گرد آورده است . جزء معانى متعدد كلمهء حسبه در قاموس ، تدبير ، و جلوگيرى از منكر ديده مىشود . « هو حسن الحسبة : حسن التدبير - و احتسب عليه : انكر عليه و منه المحتسب » . على عليه السلام به فرمانده لشكر حلوان نوشت : « . . و من الحق عليك حفظ نفسك ، و الاحتساب على الرعية بجهدك » رك . نهج البلاغة ج 3 ص 127 . خلاصه مراقبت و تدبير رعيت و جلو - گيرى از منكرات و بطور كلى وظائف امام ، حسبه و احتساب است و كسانى كه مجرى اين امر هستند محتسبند . در دوران خلافت عباسى دائرهء وسيعى به نام دائرهء حسبه وجود داشته كه به همهء شئون اجتماعى نظير كارهايى كه امروز شهردارى و شهربانى متصدى آنست رسيدگى و مراقبت مىكرده و ماموران آن ، به نام محتسب همواره مزاحم و مراقب مى خواران و بدكاران بوده اند و به همين جهت داد شعرايى امثال حافظ از دست محتسب بلند است . اما رفته رفته اين تشكيلات وسيع مذهبى و بسيار مفيد كه معلوم نيست از چه زمانى بوجود آمده از بين رفته است . هم اكنون در كشور عربستان سعودى كه حكومت آن صبغهء دينى دارد اداره اى به نام امر بمعروف و نهى از منكر وجود دارد و ماموران مؤدب و خوش خلق آن اداره با مدارا و ملايمت و مراقبت كامل مردم را امر و نهى مىكنند . براى توضيح بيشتر در اين مسألهء مهم به دو جزوه سخنرانى ماهانهء مرحوم دكتر ابراهيم آيتى و آقاى مطهرى نشريهء كتابخانه صدوق تهران مراجعه شود .
[2] وجوب اين دو امر مورد اتفاق علماى اسلام است و تنها در پاره اى از خصوصيات اختلاف كرده اند از جمله در دو جهت ذيل : اول مؤلف و ابن ادريس و برخى ديگر وجوب آن را عقلى و سيد مرتضى و ابو الصلاح حلبى و عدهء ديگر ، نقلى و شهيد اول در متن لمعه آن را عقلا و نقلا واجب دانسته است و ظاهر اللزوم ارشاد مردم با وجود شرائط آن به لحاظ اين كه پايه و اساس اصلاح فرد و اجتماع است و يا لا اقل حسن اين عمل را عقلا نمىتوان انكار كرد كما اين كه وفور ادلهء نقلى از كتاب و سنت جاى ترديد نيست و گويا ثمرهء قابل توجهى بر اين بحث ، مترتب نباشد دوم ، برخى مانند مولف امر بمعروف و نهى از منكر را واجب « عينى » و بعضى ديگر مانند سيد مرتضى واجب « كفائى » دانسته اند . به گفته شهيد دوم در شرح لمعه ، بنا بر هر دو قول شبهه اى نيست كه پس از حصول مطلوب يعنى وقوع معروف و بر طرف شدن منكر اين دو تكليف ساقط است . تنها فائده اين دو قول ، پيش از حصول غرض ، ظاهر مىشود كه بنا بر قول اول قيام به آن ، بر همه مردم لازم است اما بنا بر قول دوم اگر به مقدار كفايت عده اى به آن قيام كنند از بقيه ساقط است . لازم به توضيح نيست كه واجب عينى آنست كه مانند نماز بر همه افراد واجب است و عمل هيچ كس وظيفه ديگران را از بين نمىبرد ، بر خلاف واجب كفائى كه مانند جهاد ، با وجود من به الكفايه و اشتغال عدهء كافى به كار ، از بقيه ساقط مىگردد .

377

نام کتاب : الجمل والعقود في العبادات ( عربي - فارسي ) نویسنده : الشيخ الطوسي    جلد : 1  صفحه : 377
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست